غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
برای دریافت روزانه فال حافظ روی دکمه زیر کلیک کرده و سپس در کانال یوتیوب غزلستان عضو شوید
مشاهده در یوتیوب
غزلیات اوحدی مراغهای
غزلستان
::
اوحدی مراغهای
شماره ١: ماييم و سرکويي، پر فتنه ناپيدا
شماره ٢: سلام عليک، اى نسيم صبا
شماره ٣: گر تو طالب عشقي، غم دمادمست اينجا
شماره ٤: قرارى چون ندارد جانم اينجا
شماره ٥: شب و روز مونس من غم آن نگار بادا
شماره ٦: پير رياضت ما عشق تو بود، يارا
شماره ٧: چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
شماره ٨: درد سرى مى دهيم باد صبا را
شماره ٩: مبارک روز بود امروز، يارا
شماره ١٠: در چرخ کن چو عيسى زين جا رخ طلب را
شماره ١١: بر قتل چون منى چه گمارى رقيب را؟
شماره ١٢: چون نديدم خبرى زين دل رنجور ترا
شماره ١٣: من چه گويم جفا و جنگ ترا؟
شماره ١٤: دلبرا، در دل سخت تو وفا نيست چرا؟
شماره ١٥: باز کى بينم رخ آن ماه مهر افروز را؟
شماره ١٦: مطرب، چو بر سماع تو کرديم گوش را
شماره ١٧: پيش آر، ساقي، آن مى چون زنگ را
شماره ١٨: اگر يک سو کنى زان رخ سر زلف چو سنبل را
شماره ١٩: اى زير زلف عنبرين پوشيده مشکين خال را
شماره ٢٠: گر وصل آن نگار ميسر شود مرا
شماره ٢١: به خرابات گرو شد سر و دستار مرا
شماره ٢٢: چون نيست يار در غم او هيچ کس مرا
شماره ٢٣: حاشا! که جز هواى تو باشد هوس مرا
شماره ٢٤: دود از دلم برآمد، دادى بده دلم را
شماره ٢٥: به خرابات بريد از در اين خانه مرا
شماره ٢٦: غم عشقت، اى پسر، بسوزد همى مرا
شماره ٢٧: آخر، اى ماه پرى پيکر، که چون جانى مرا
شماره ٢٨: زخمي، که بر دل آيد ، مرهم نباشد او را
شماره ٢٩: آن سيه چهره که خلقى نگرانند او را
شماره ٣٠: نميرد هر که در گيتى تو باشى يادگار او را
شماره ٣١: چون کژ کنى به شيوه به سر بر کلاه را
شماره ٣٢: با که گويم سرگذشت اين دل سرگشته را؟
شماره ٣٣: دلم در دام عشق افتاد هيلا
شماره ٣٤: نه هفته ايست، نه ماهي، که رفته اى زبر ما
شماره ٣٥: اى چراغ چشم توفان بار ما
شماره ٣٦: اى غم عشق تو يار غار ما
شماره ٣٧: تو مشغولى به حسن خود، چه غم دارى ز کار ما؟
شماره ٣٨: چو آشفته ديدى که شد کار ما
شماره ٣٩: از ما به فتنه سرمکش، اى ناگزير ما
شماره ٤٠: اى پرتو روح القدس تابان ز رخسار شما
شماره ٤١: مرادم ار چه نخواهد روا شدن ز شما
شماره ٤٢: دراز شد سفر يار دور گشته ما
شماره ٤٣: پرده بر انداخت ز رخ يار نهان گشته ما
شماره ٤٤: حلواى نباتست لبت، پسته دهانا
شماره ٤٥: اى نرگس تو فتنه و در فتنه خوابها
شماره ٤٦: رخ خوب خويشتن را بچه پوشى از نظرها؟
شماره ٤٧: باد سهند بين که : برين مرغزارها
شماره ٤٨: اى سفر کرده، دلم بى تو بفرسود،بيا
شماره ٤٩: سخت به حالم از تو من، اى مدد حال بيا
شماره ٥٠: نوبهارست و دل پر هوس و باده ناب
شماره ٥١: نيست در آبگينه آتش و آب
شماره ٥٢: هر بامداد روى تو ديدن چو آفتاب
شماره ٥٣: يا بپوش آن روى زيبا در نقاب
شماره ٥٤: امروز چون گذشتى برما؟ عجب، عجب!
شماره ٥٥: زان دوست که غمگينم، غم خوار کنش، يارب
شماره ٥٦: بت خورشيد رخ من بگذارست امشب
شماره ٥٧: پس از مشقت دوشين که داشت گوش امشب؟
شماره ٥٨: بيار باده، که ما را به هيچ حال امشب
شماره ٥٩: مکن از برم جدايي، مرو از کنارم امشب
شماره ٦٠: مهر گسل گشت يار، عهد شکن شد حبيب
شماره ٦١: اشک ما آبيست روشن در هوات
شماره ٦٢: تا قلندر نشوى راه نيابى به نجات
شماره ٦٣: حسن خود عرضه کن، اى ماه پسنديده صفات
شماره ٦٤: بگذاشته ام، تا چه کند نرگس مستت؟
شماره ٦٥: روزگار از رخ تو شمعى ساخت
شماره ٦٦: ترک عجمى کاکل ترکانه برانداخت
شماره ٦٧: رخت تمکين مرا عشق به يک بار بسوخت
شماره ٦٨: جانا، دلم ز درد فراق تو کم نسوخت
شماره ٦٩: تا دل ما با تو کرد روى ارادت
شماره ٧٠: چون گشت با تو ما را پيوند دل زيادت
شماره ٧١: ز پاسبانى همسايه گرد بام و درت
شماره ٧٢: گرچه صد بارم برانند از برت
شماره ٧٣: نيامد وقت آن کز من بخواهى عذرآزارت؟
شماره ٧٤: اى ز لعلت قيمت ياقوت پست
شماره ٧٥: بهار آمد و باغ پيرايه بست
شماره ٧٦: بى تو نکرديم به جايى نشست
شماره ٧٧: آمد نسيم گل به دميدن ز چپ و راست
شماره ٧٨: آن زخم، که از تو بر دل ماست
شماره ٧٩: اين همه پروانها، سوخته از چپ و راست
شماره ٨٠: پيراهن ار ز ياسمن و گل کند رواست
شماره ٨١: کار ما امروز زان رخ با نواست
شماره ٨٢: مدتى شد تا دل ما صورت آن سرو راست
شماره ٨٣: باز مخمورم، کجا شد ساقي؟ آن ساغر کجاست؟
شماره ٨٤: يارب، اين مهمان چون ماه از کجاست؟
شماره ٨٥: اى نسيم صبح دم، يارم کجاست؟
شماره ٨٦: نوبهارست و چمن خرم و گلزار اينجاست
شماره ٨٧: نهان از نهان کيست؟ دلدار ماست
شماره ٨٨: روزه داران را هلال عيد ابروى شماست
شماره ٨٩: تا زنده ايم، ياد لبش بر زبان ماست
شماره ٩٠: لاله افيون در شراب انداختست
شماره ٩١: آن ترک پرى چهره، که مانند فرشتست
شماره ٩٢: دلم ز هر دو جهان مهر پروريده تست
شماره ٩٣: آن فروغ لاله يا برگ سمن، يا روى تست؟
شماره ٩٤: عالمى را دشمنى با من ز بهر روى تست
شماره ٩٥: بنگريد اين فتنه را کز نو پديدار آمدست
شماره ٩٦: اين نوبت آب ديده ز هنجار ديگرست
شماره ٩٧: ترک گندم گون من هر دم به جنگى ديگرست
شماره ٩٨: دل به صحرا مى رود، در خانه نتوانم نشست
شماره ٩٩: صورت او را ز معنى آشنايى با دلست
شماره ١٠٠: هم ز وصف لبت زبان خجلست
شماره ١٠١: انجمن شهر ملاى گلست
شماره ١٠٢: از جام عشق بين همه باغ و بهار مست
شماره ١٠٣: دل مست و ديده مست و تن بى قرار مست
شماره ١٠٤: روى تو، که قبله جهانست
شماره ١٠٥: ماهي، که لبش بجاى جانست
شماره ١٠٦: حسن خوبان عزيز چندانست
شماره ١٠٧: درد دلم را طبيب چاره ندانست
شماره ١٠٨: اين باغ سراسر همه پر باد وزانست
شماره ١٠٩: عشق روى تو نه در خورد دل خام منست
شماره ١١٠: گر به دست آوريم دامن دوست
شماره ١١١: سروى که ازو و حور و پرى بار برند اوست
شماره ١١٢: آن بت وفا نکرد، که دل در وفاى اوست
شماره ١١٣: آنکه رخ عاشقان خاک کف پاى اوست
شماره ١١٤: مرا سر بلندى ز سوداى اوست
شماره ١١٥: دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست
شماره ١١٦: در گمانى که: به غير از تو کسى يارم هست؟
شماره ١١٧: پيداست حال مردم رند، آن چنان که هست
شماره ١١٨: ماه کشميرى رخ من، از ستمکارى که هست
شماره ١١٩: ز عشق اگر چه به هر گوشه داستانى هست
شماره ١٢٠: هر کرا با تو نه پيوندى و پيمانى هست
شماره ١٢١: دلبر، چندين عتاب و جنگ و خشم و ناز چيست؟
شماره ١٢٢: اى دل، از هجران او زارم همى بايد گريست
شماره ١٢٣: آنکه دل من ببرد، از همه خوبان، يکيست
شماره ١٢٤: ز ما بودي، جدا بودن روا نيست
شماره ١٢٥: جز نقش تو در خيال نيست
شماره ١٢٦: اى مدعي، دلت گر ازين باده مست نيست
شماره ١٢٧: چه دستها، که ز دست غم تو بر سر نيست؟
شماره ١٢٨: اى آنکه پيشه تو بجز کبر و ناز نيست
شماره ١٢٩: هم خانه ايم، روى گرفتن حلال نيست
شماره ١٣٠: گر سرى در سر کار تو شود چندان نيست
شماره ١٣١: عاشقان صورت او را ز جان انديشه نيست
شماره ١٣٢: با من از شادى وصل تو اثر چيزى نيست
شماره ١٣٣: جنبيدن اين پرده دل افروز گواهيست
شماره ١٣٤: عشرت خلوت و ديدار عزيزان شاهيست
شماره ١٣٥: در خرابات عاشقان کوييست
شماره ١٣٦: گو: هر که در جهان به تماشا رويدو گشت
شماره ١٣٧: دوش چون چشم او کمان برداشت
شماره ١٣٨: مگر پير سجاده حال نداشت؟
شماره ١٣٩: نگر: مگرد گر آن سر و سيم بر بگذشت؟
شماره ١٤٠: تا لعل باده رنگ تو شکرفروش گشت
شماره ١٤١: اى حلقه کرده دلها در حلقهاى گوشت
شماره ١٤٢: ديگر آن حلقه و آن دانه در در گوشت
شماره ١٤٣: در فراق تو مرا هيچ نه خوردست و نه خفت
شماره ١٤٤: تا بر دوست بار نتوان يافت
شماره ١٤٥: آن ستمگر، که وفاى منش از ياد برفت
شماره ١٤٦: چه شد آن سرو سهي؟ کز لب اين بام برفت
شماره ١٤٧: دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت
شماره ١٤٨: زلف ترا بديدم و مشکم ز ياد رفت
شماره ١٤٩: به وقت گل پى معشوق و باده بايد رفت
شماره ١٥٠: ترک من ترک من خسته دل زار گرفت
شماره ١٥١: چندان نظر تمام، که دل نقش او گرفت
شماره ١٥٢: عمر به پايان رسيد، راه به پايان نرفت
شماره ١٥٣: سرى که ديد؟ که در پاى دلستانى رفت
شماره ١٥٤: مرا حديث غم يار من ببايد گفت
شماره ١٥٥: شبى به ترک سر خويشتن بخواهم گفت
شماره ١٥٦: زمانى خاطرم خوش کن به وصل روى گل رنگت
شماره ١٥٧: اى عيد روزه داران ابروى چون هلالت
شماره ١٥٨: زهي! شب نسخه اى از زلف و خالت
شماره ١٥٩: سرشک ديده دليلست و رنگ چهره علامت
شماره ١٦٠: اى سر تو پيوسته با جان، ز که پرسيمت؟
شماره ١٦١: هر کسى را مى نوازد لطف و خاطر جستنت
شماره ١٦٢: گفته بودم با من: کان جا نبايد رفتنت
شماره ١٦٣: اى ماه سر نهاده از مهر بر زمينت
شماره ١٦٤: اى طيره شب طره خورشيد پناهت
شماره ١٦٥: بد ميکنند مردم زان بى وفا حکايت
شماره ١٦٦: اى شب تيره فرع گيسيويت
شماره ١٦٧: بيا، که ديدن رويت مبارکست صباح
شماره ١٦٨: روزم خجسته بود، که ديدم ز بامداد
شماره ١٦٩: باز بالاى تو ما را در بلا خواهد نهاد
شماره ١٧٠: هيچ اربه صيد دلها در زلف تابت افتد
شماره ١٧١: ز هجر او دل من هر زمان به دست غم افتد
شماره ١٧٢: چون بگذرى دلم به تپيدن در اوفتد
شماره ١٧٣: ياد تو ما را چو در خيال بگردد
شماره ١٧٤: کجا شد ساربانش؟ تا دلم را تنگ در بندد
شماره ١٧٥: عشق و درويشى و تنهايى و درد
شماره ١٧٦: نيشکر آن روز دل ز بند بر آرد
شماره ١٧٧: هر دم از خانه رخ بدر دارد
شماره ١٧٨: دلي، که ميل به ديدار دوستان دارد
شماره ١٧٩: شاهد من در جهان نظير ندارد
شماره ١٨٠: حال دل پيش که گويم؟ که دل ريش ندارد
شماره ١٨١: وجود حقيقت نشانى ندارد
شماره ١٨٢: بميرم چشم مستت را که جانم زنده مى دارد
شماره ١٨٣: روى خود بنمود و هوش از ما ببرد
شماره ١٨٤: موى فشانم دگر عشق به درها ببرد
شماره ١٨٥: طراوت رخت آب سمن تمام ببرد
شماره ١٨٦: از عشق تو جان نمى توان برد
شماره ١٨٧: دل باز در سوداى او افتاد و بارى مى برد
شماره ١٨٨: خاک آن باديم کوبر آستانت بگذرد
شماره ١٨٩: به دشمنان نتوان رفت و اين شکايت کرد
شماره ١٩٠: ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
شماره ١٩١: باد بويى از دو زلفت وام کرد
شماره ١٩٢: هوست معتکف خانه خمارم کرد
شماره ١٩٣: دل ببردى و يکى کار دگر خواهم کرد
شماره ١٩٤: وصف روى آن پسر خواهيم کرد
شماره ١٩٥: چاره سگاليدنم فايده اى چون نکرد
شماره ١٩٦: جز لبم شرح ميان او نکرد
شماره ١٩٧: دلم جز تو آهنگ يارى نکرد
شماره ١٩٨: به يک نظر دل شهرى شکاردانى کرد
شماره ١٩٩: دوش بگذشت و دل از دور تماشايى کرد
شماره ٢٠٠: اى سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد
شماره ٢٠١: عشق بى علت ترنج دوستى بار آورد
شماره ٢٠٢: پيرى که پريرم ز مناجات بر آورد
شماره ٢٠٣: هر کس که در محبت او دم برآورد
شماره ٢٠٤: سوز تو شبى بسازم آورد
شماره ٢٠٥: بى تو دل من دمى قرار نگيرد
شماره ٢٠٦: صفات قلندر نشان برنگيرد
شماره ٢٠٧: چو دل شد زان او هرگز نميرد
شماره ٢٠٨: تير از کمان به من اندازد
شماره ٢٠٩: رخش، روابود، ار اسب دلبرى تازد
شماره ٢١٠: چون گره بر سر آن زلف دو تاه اندازد
شماره ٢١١: ديگر مرا به ضربت شمشير غم بزد
شماره ٢١٢: زلف را تاب دام و خم برزد
شماره ٢١٣: چو ميل او کنم، از من به عشوه بگريزد
شماره ٢١٤: مرد اين ره آن باشد کو به فرق سر خيزد
شماره ٢١٥: اگر جان را حجاب تن ز پيش کار برخيزد
شماره ٢١٦: فتنه از چرخ و قيامت ز زمين برخيزد
شماره ٢١٧: تويى که از لب لعلت گلاب مى ريزد
شماره ٢١٨: هر سحرم ز هجر تو ناله بر آسمان رسد
شماره ٢١٩: جان و دل را بوى وصل آن دل و جان کى رسد؟
شماره ٢٢٠: با زلف او مردانگى باد صبا را مى رسد
شماره ٢٢١: حديث آرزومندى قلم دشوار بنويسد
شماره ٢٢٢: آنکه دلم برد و جور کرد و جدا شد
شماره ٢٢٣: پرسش خسته اى روا باشد
شماره ٢٢٤: تا رسم جگرخوارى پيش تو روا باشد
شماره ٢٢٥: دلى که با سر زلف تو آشنا باشد
شماره ٢٢٦: نمى بينم بت خود را، نمى دانم کجا باشد؟
شماره ٢٢٧: تا دلم بر رخ چون ماه تمامت باشد
شماره ٢٢٨: بهار و بوستان ما سر کوى تو بس باشد
شماره ٢٢٩: هر که آن قامت و بالاى بلندش باشد
شماره ٢٣٠: بهار و باغ با ترکان گل رخسار خوش باشد
شماره ٢٣١: مستيم و مستى ما از جام عشق باشد
شماره ٢٣٢: گدايى را که دل در بند يار محتشم باشد
شماره ٢٣٣: روزى که از لب تو بر ما سلام باشد
شماره ٢٣٤: معشوقه پى وفا نباشد
شماره ٢٣٥: اگر گوش بر دشمنانت نباشد
شماره ٢٣٦: هر که صيد او شود با ديگرى کارش نباشد
شماره ٢٣٧: بايد که مال دنيا مسمار دل نباشد
شماره ٢٣٨: چون قد تو در چمن نباشد
شماره ٢٣٩: رنگين تر از رخ تو گل در چمن نباشد
شماره ٢٤٠: سر عشق از خرد برون باشد
شماره ٢٤١: بيدلان را چاره از روى دلارامى نباشد
شماره ٢٤٢: هر نقش که پيش آيد گويم: مگر او باشد
شماره ٢٤٣: با عارض و زلفت قمر و قير چه باشد؟
شماره ٢٤٤: آن کس که دليش بوده باشد
شماره ٢٤٥: او همانا نابه شبهاى من نشنيده باشد
شماره ٢٤٦: چون من سر تو دارم سامانم از که باشد؟
شماره ٢٤٧: بى روى تو جان در تن بيمار همى باشد
شماره ٢٤٨: ز بلبل بوستان پر ناله و فرياد خواهد شد
شماره ٢٤٩: موسم گل دو سه روزست ،به سر خواهد شد
شماره ٢٥٠: حسن بدکان نشست، عشق پديدار شد
شماره ٢٥١: گل ز روى او شرمسار شد
شماره ٢٥٢: خواهم شبى بر آن دهن تنگ مير شد
شماره ٢٥٣: دل اسير حلقه آن زلف چون زنحير شد
شماره ٢٥٤: کمان مهر ترا چرخ چنبرى نکشد
شماره ٢٥٥: يار ز پيمان ما گر چه سرى مى کشد
شماره ٢٥٦: دى رفتم اندر کوى او سرمست، ناگه جنگ شد
شماره ٢٥٧: چه عشقست اين که در دل شد؟
شماره ٢٥٨: جهان از باد نوروزى جوان شد
شماره ٢٥٩: عشق را پا و سر پديد نشد
شماره ٢٦٠: هرگز از عشقى مرا پايى چنين در گل نشد
شماره ٢٦١: هيچ روز آن رخ به فرمانم نشد
شماره ٢٦٢: کسى که چشمه چشمش چنين ز گريه بجوشد
شماره ٢٦٣: تا دل مجروح من عاشق زار تو شد
شماره ٢٦٤: نه آخر دل من خراب از تو شد؟
شماره ٢٦٥: گر به کام دل رسيد از يار خود يارى چه شد؟
شماره ٢٦٦: به من از دولت وصل تو مقرر مى شد
شماره ٢٦٧: هزار قطره خونم ز چشم تر بچکد
شماره ٢٦٨: عرق چو از رخت، اى سرو دلستان، بچکد
شماره ٢٦٩: زين بيش نبايد خفت، اى يار که دزد آمد
شماره ٢٧٠: بيد بشکفت و گل به بار آمد
شماره ٢٧١: سرم در عهد ترسايى شبى مهمان عشق آمد
شماره ٢٧٢: هزار نامه نوشتم، يکى جواب نيامد
شماره ٢٧٣: عمرى که نه با تست کسش عمر نخواند
شماره ٢٧٤: هر که او عاشق آن روى بود صبر نداند
شماره ٢٧٥: صبا، رمزى بگو از من به دلدارى که خود داند
شماره ٢٧٦: سر نگردانم ازو، گر به سرم گرداند
شماره ٢٧٧: رخ تو بجز جور و خوارى نداند
شماره ٢٧٨: کيست کز آن بت بمن خبر برساند؟
شماره ٢٧٩: هر که در حلقه زلف تو گرفتار بماند
شماره ٢٨٠: از در ما چو در آمد، اثر ما بنماند
شماره ٢٨١: چون عشق در آيد، قدم سر بنماند
شماره ٢٨٢: خانه خالى شد و در کوى دل اغيار نماند
شماره ٢٨٣: دلبران جمله غلام لب چون نوش تواند
شماره ٢٨٤: نقش لب تو از شکر و پسته بسته اند
شماره ٢٨٥: اول فطرت که نقش صورت چين بسته اند
شماره ٢٨٦: فرش زمردين به زمين در کشيده اند
شماره ٢٨٧: دشمنان گويى دگر در کار ما کوشيده اند
شماره ٢٨٨: باز شادروان گل بر روى خار انداختند
شماره ٢٨٩: يوسف ما را به چاه انداختند
شماره ٢٩٠: دوشم از کوى مغان دست به دست آوردند
شماره ٢٩١: تو آفتابى و خلقت چو سايه بر اثرند
شماره ٢٩٢: کى مرا نزد تو همچون دگران بگذارند؟
شماره ٢٩٣: آن نه من باشم که چون ميرم به تابوتم برند
شماره ٢٩٤: چون ز بغداد و لب دجله دلم يار کند
شماره ٢٩٥: جرعه مده، که وقت شد اشتر من که عف کند
شماره ٢٩٦: کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟
شماره ٢٩٧: هر زمان آشفته دل نامم کند
شماره ٢٩٨: هر نفسى عشق او بى دل و دينم کند
شماره ٢٩٩: دل به کسى سپرده ام کو همه قصد جان کند
شماره ٣٠٠: مطرب، مهل که محنت و غم قصد جان کند
شماره ٣٠١: دلم از لعل تو يک بوسه تمنا نکند
شماره ٣٠٢: در آن شمايل موزون چو دل نگاه کند
شماره ٣٠٣: يار آن کسى بود که به کارت نگه کند
شماره ٣٠٤: نگار من به يکى لحظه صد بهانه کند
شماره ٣٠٥: عاشق کسى بود که چو عشقش ندى کند
شماره ٣٠٦: ترک ستم پرست من ترک جفا نمى کند
شماره ٣٠٧: صبرى کنيم تا ستم او چه مى کند؟
شماره ٣٠٨: دلدار دل ببرد و زما پرده مى کند
شماره ٣٠٩: نى بين که چون به درد فغانى همى کند؟
شماره ٣١٠: گر کسى در عشق آهى مى کند
شماره ٣١١: جماعتى که مرا توبه کار مى خوانند
شماره ٣١٢: قلندران تهى سر کلاه دارانند
شماره ٣١٣: در بند غم عشق تو بسيار کسانند
شماره ٣١٤: خوبرويان جفا پيشه وفا نيز کنند
شماره ٣١٥: گر نقش روى خوب تو بر منظرى کنند
شماره ٣١٦: مردم شهرم به مى خوردن ملامت مى کنند
شماره ٣١٧: آنرا که جام صافى صهباش مى دهند
شماره ٣١٨: چون دو زلفش سر بر آن رخسار گلگون مى نهند
شماره ٣١٩: ز دور ار ترا ناتوانى ببيند
شماره ٣٢٠: آنرا که چون تو لاله رخى در سرا بود
شماره ٣٢١: دل از فراق شما دردمند خواهد بود
شماره ٣٢٢: هميشه تا تن من برقرار خواهد بود
شماره ٣٢٣: تا کى از هجر تو بى خواب و خورم بايد بود؟
شماره ٣٢٤: دوشم از وصل کار چون زر بود
شماره ٣٢٥: نازنينا، حسن و خوبى با وفا بهتر بود
شماره ٣٢٦: آن روز کو که روى غم اندر زوال بود؟
شماره ٣٢٧: ديگى که پار پختم چون ناتمام بود
شماره ٣٢٨: ترا که گفت؟ من بى تو مى توانم بود
شماره ٣٢٩: ميان ما و تو دورى به اختيار نبود
شماره ٣٣٠: سر دردم بر طبيب آسان نبود
شماره ٣٣١: دوش بى روى تو باغ عيش را آبى نبود
شماره ٣٣٢: اين چنين نقشى اگر در چين بود
شماره ٣٣٣: روز هجران آن نگار اين بود
شماره ٣٣٤: من از آن که شوم کو نه ازان تو بود؟
شماره ٣٣٥: دل به خيالى دگر خانه جدا کرده بود
شماره ٣٣٦: هر که با عارض زيباى تو خوکرده بود
شماره ٣٣٧: به سر زلف سيه دوش گره برزده بود
شماره ٣٣٨: خسروم با لب شيرين به شکار آمده بود
شماره ٣٣٩: روز وداع گريه نه در حد ديده بود
شماره ٣٤٠: عشق همان به که به زارى بود
شماره ٣٤١: غير ازو هر چه هست بازى بود
شماره ٣٤٢: روزى کنى به سنگ فراقم جدا ز خود
شماره ٣٤٣: اى کون و مکان از تو، اندر چه مکانى خود؟
شماره ٣٤٤: در هر ولايتى ز شرف نام ما رود
شماره ٣٤٥: آن فروغ ديده و آن راحت دل مى رود
شماره ٣٤٦: گفتم: که: بى وصال تو ما را به سر شود
شماره ٣٤٧: ترا چه تحفه فرستم که دلپذير شود؟
شماره ٣٤٨: رخت دل بدزدد نهان شود
شماره ٣٤٩: هر که او بيدق اين عرصه شود شاه شود
شماره ٣٥٠: در عشق اگر زبان تو با دل يکى شود
شماره ٣٥١: فتنه بود آن چشم و ابرو نيز يارش ميشود
شماره ٣٥٢: بى تو دل و جان من زير و زبر ميشود
شماره ٣٥٣: کو ديده اى که بى تو به خون تر نمى شود؟
شماره ٣٥٤: شبم ز شهر برون برد و راه خانه نمود
شماره ٣٥٥: بريدن حيفم آيد بعد از آن عهد
شماره ٣٥٦: گفتي: ز عشق بازى کارى نمى گشايد
شماره ٣٥٧: تو آن گم کرده را مشنو که بى زارى پديد آيد
شماره ٣٥٨: برين دل هر دم از هجر تو ديگر گونه خار آيد
شماره ٣٥٩: سر زلف خود بگيرى همه پيچ و خم برآيد
شماره ٣٦٠: گر آن کارى که من دانم بر آيد
شماره ٣٦١: مرا از بخت اگر کارى برآيد
شماره ٣٦٢: مرا گر ز وصل تو رنگى برآيد
شماره ٣٦٣: هر که مشغول تو گشت از دگران باز آيد
شماره ٣٦٤: هر کرا چون تو پريزاده ز در باز آيد
شماره ٣٦٥: دل سرمست من آن نيست که باهوش آيد
شماره ٣٦٦: مرا کجا سر زلفت به زير چنگ آيد؟
شماره ٣٦٧: سحر گه چون نسيم زلف آن دلدار ميآيد
شماره ٣٦٨: ديريست که يار ما نمى آيد
شماره ٣٦٩: دلى که در سر زلف شما همى آيد
شماره ٣٧٠: دل مى برد امشب ز من آن ماه، بگيريد
شماره ٣٧١: باز پيوند، که دورى به نهايت برسيد
شماره ٣٧٢: ناله بلبل شوريده به جايى برسيد
شماره ٣٧٣: من کشته عشقم،خبرم هيچ مپرسيد
شماره ٣٧٤: دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسيد
شماره ٣٧٥: اى مردم کور، اين چه بهارست ببينيد
شماره ٣٧٦: هر که از برگ و از نوا گويد
شماره ٣٧٧: به حسن عارض چون ماه و زيب چهره چون خور
شماره ٣٧٨: وقت گلست، اى غلام، روز مى است، اى پسر
شماره ٣٧٩: بگشاى ز رخ نقاب ديدار
شماره ٣٨٠: ما بغير از يار اول کس نميگيريم يار
شماره ٣٨١: مگذر، اى ساربان، ز منزل يار
شماره ٣٨٢: هر دم برم به گريه پناه از فراق يار
شماره ٣٨٣: تن به تو دادم، دل و جانش مبر
شماره ٣٨٤: از باده در فصل خزان افتان و خيزان نيک تر
شماره ٣٨٥: زلف مشکينت چو دامست، اى پسر
شماره ٣٨٦: يک شبم دادى به عمرى پيش خود بار، اى پسر
شماره ٣٨٧: هيچ نقاشى نياميزد چنين رنگ، اى پسر
شماره ٣٨٨: من که خمارم، به مسجدها مده را هم دگر
شماره ٣٨٩: دلبر من بر گذشت همچو بهارى دگر
شماره ٣٩٠: نيک ميخواهى که: از خود دورم اندازى دگر
شماره ٣٩١: جانا، ضميرت حال ما نيکو نميداند مگر؟
شماره ٣٩٢: کاکل کافرانه بين، زيور گوش او نگر
شماره ٣٩٣: اى دل، بيا و در رخ آن حور مى نگر
شماره ٣٩٤: دل من فتنه شد بر يار ديگر
شماره ٣٩٥: تو از دست که مى خوردي؟ که خشم آلوده اى ديگر
شماره ٣٩٦: اى ساربان، که رنج کشيدى ز راه دور
شماره ٣٩٧: همه عالم پرست ازين منظور
شماره ٣٩٨: باد بهار مى دمد و من ز يار دور
شماره ٣٩٩: شهر بگرفت آن کمان ابرو به بالاى چو تير
شماره ٤٠٠: گر چه دورم، نه صبورم ز تو، اى بدر منير
شماره ٤٠١: صنما، بى تو مرا کار به جان آمده گير
شماره ٤٠٢: پاکبازان را چه خارا و چه خز؟
شماره ٤٠٣: صاحب روى خوب و زلف دراز
شماره ٤٠٤: من بدين خوارى و اين غربت از آن راه دراز
شماره ٤٠٥: منم غريب ديار تو، اى غريب نواز
شماره ٤٠٦: آن سست عهد سخت کمان اوفتاد باز
شماره ٤٠٧: يار ار نمى کند به حديث تو گوش باز
شماره ٤٠٨: ما در بر وى خلق فرو بسته ايم باز
شماره ٤٠٩: اگر نوبهارى ببينيم باز
شماره ٤١٠: عنايتيست خدا را به حال ما امروز
شماره ٤١١: گر تو گل چهره در آيى به چمن مست امروز
شماره ٤١٢: هر چه گويم من، اى دبير، امروز
شماره ٤١٣: کام دلم نشد ز دهانت روا هنوز
شماره ٤١٤: گلت بنده گرديد و شمشاد نيز
شماره ٤١٥: در وفا دارى نکردى آنچه مى گفتى تو نيز
شماره ٤١٦: در ضمير ما نميگنجد بغير از دوست کس
شماره ٤١٧: بيا، که صفه ما بورياى ميکده بس
شماره ٤١٨: به رخ شمع شبستانم تويى بس
شماره ٤١٩: اى صبا، يار مرا از من بى يار بپرس
شماره ٤٢٠: اى صبا، از من آشفته فلان را ميپرس
شماره ٤٢١: عشرت بهار کن، که شود روزگار خوش
شماره ٤٢٢: دمشق فتنه شد بغداد و توفان بلا آبش
شماره ٤٢٣: نسپردم از خرابى دل خود به چشم مستش
شماره ٤٢٤: سخت زيبا دلبرست او، چشم بد دور از رخش
شماره ٤٢٥: جفت شاديست بعيد، آنکه تو دارى شادش
شماره ٤٢٦: چنين که بسته شدم باز من به زلف چو بندش
شماره ٤٢٧: درين همسايه شمعى هست و جمعى عاشق از دورش
شماره ٤٢٨: چو نام او همى گويى به نام خود قلم در کش
شماره ٤٢٩: دلا، دگر قدم از کوى دوست بازمکش
شماره ٤٣٠: که ميبرد خبر عاشقان شيفته حالش؟
شماره ٤٣١: ديده گر لايق آن نيست که منزل کنمش
شماره ٤٣٢: گر دستها چو زلف در آرم به گردنش
شماره ٤٣٣: نيست عيب ار دوست مى دارم منش
شماره ٤٣٤: امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش
شماره ٤٣٥: بباد صبا گفتم از شوق دوش
شماره ٤٣٦: پسته آن ماه مرواريد گوش
شماره ٤٣٧: دو هفته دگر از بوى باد مشک فروش
شماره ٤٣٨: اى رخت خرم و دهانت خوش
شماره ٤٣٩: دشمن بى حاصلم را شرم باد از کار خويش
شماره ٤٤٠: با يار بى وفا نتوان گفت حال خويش
شماره ٤٤١: باشد آن روز که گويم به تو راز دل خويش؟
شماره ٤٤٢: گر بنگرى در آينه روزى صفاى خويش
شماره ٤٤٣: مردى به هوش بودم و خاطر بجاى خويش
شماره ٤٤٤: گفتم: به چابکى ببرم جان ز دست عشق
شماره ٤٤٥: دلم خرقه اى دارد از پير عشق
شماره ٤٤٦: ز حسن تو پيدا شد آيين عشق
شماره ٤٤٧: اى پيکر خجسته، چه نامي؟ فديت لک
شماره ٤٤٨: زاهدان را گذاشتيم به جنگ
شماره ٤٤٩: ما به ابد مى بريم عشق ترا از ازل
شماره ٤٥٠: که رساند به من شيفته مسکين حال؟
شماره ٤٥١: گفتم: ز درد عشق تو گشتم چنين به حال
شماره ٤٥٢: من نخواهم برد جان از دست دل
شماره ٤٥٣: نگفتم: کين چنين زودت به جان اندر بکارم دل؟
شماره ٤٥٤: ديوانه مى شد از غم او گاه گاه دل
شماره ٤٥٥: اى به خار هجر ما را سفته دل
شماره ٤٥٦: نازنين، عيب نباشد، که کند ناز، اى دل
شماره ٤٥٧: سوداى عشق خوبان از سربدر کن، اى دل
شماره ٤٥٨: نه به اندازه خود يار گزيدي، اى دل
شماره ٤٥٩: زهي! ز دست رقيبان گذر به کوى تو مشکل
شماره ٤٦٠: خيز، که در ميرسد موکب سلطان گل
شماره ٤٦١: . . .
شماره ٤٦٢: اى سحرى دعاى من، در دلش آن جفا مهل
شماره ٤٦٣: مستم از باده مهر تو، مرا مست مهل
شماره ٤٦٤: گر درد سر نباشدت، اى باد صبحدم
شماره ٤٦٥: توبه کردم ز توبه کردن خام
شماره ٤٦٦: قاصرات الطرف فى حجب الخيام
شماره ٤٦٧: من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلام
شماره ٤٦٨: من درين شهر پاى بند توام
شماره ٤٦٩: ماهرويا، عاشق آن صورت پاک توام
شماره ٤٧٠: من چو همين حرف الف ديده ام
شماره ٤٧١: فاش گشت آن ماجري، کز مرد و زن پوشيده ام
شماره ٤٧٢: به مسجد ره نمى دانم، گرفتار خراباتم
شماره ٤٧٣: تا دل اندر پيچ آن زلف به تاب انداختم
شماره ٤٧٤: اگر به مجلس قاضى نموده اند که: مستم
شماره ٤٧٥: اى زاهد مستور، زمن دور، که مستم
شماره ٤٧٦: صنما، به دلنوازى نفسى بگير دستم
شماره ٤٧٧: گر يار بلند آمد، من پستم و من پستم
شماره ٤٧٨: من از ديوانگى خالى نخواهم بود تا هستم
شماره ٤٧٩: دلبرا، قيمت وصل تو کنون دانستم
شماره ٤٨٠: چو بر سفينه دل نقش صورت تو نبشتم
شماره ٤٨١: پيشتر از عاشقى عافيتى داشتم
شماره ٤٨٢: تو دامن از کف من دوش در کشيدى و گفتم
شماره ٤٨٣: شب دوشينه در سوداى او خفتم
شماره ٤٨٤: نبض دل شوريده محرور گرفتم
شماره ٤٨٥: چو دل در ديگرى بستى نگاهش دار، من رفتم
شماره ٤٨٦: خود را ز بد و نيک جدا کردم و رفتم
شماره ٤٨٧: مسلمانان، سلامت به، چو بتوانيد، من گفتم
شماره ٤٨٨: اى که رفتى و نرفتى نفسى از يادم
شماره ٤٨٩: دگر رخت ازين خانه بر در نهادم
شماره ٤٩٠: معراج ما به روح و روان بود صبح دم
شماره ٤٩١: اگر آن يار سيه چرده ببيند رخ زردم
شماره ٤٩٢: غافل چرايي؟ جانا، ز دردم
شماره ٤٩٣: هر چند به کوى او ديرست که پى بردم
شماره ٤٩٤: من باده عشق نوش کردم
شماره ٤٩٥: ز عشقت روز اول من به شهر اندر ندى کردم
شماره ٤٩٦: بيا، بيا که ز مهرت به جان همى گردم
شماره ٤٩٧: مى خانه را بگشاى در، کامروز مخمور آمدم
شماره ٤٩٨: از آن لب چون به يک بوسه من بيمار خرسندم
شماره ٤٩٩: چو چشمش راه دل مى زد من بيدل کجا بودم؟
شماره ٥٠٠: مدتى من به کام خود بودم
شماره ٥٠١: نه پيش ازين من بيگانه آشناى تو بودم؟
شماره ٥٠٢: آن تخم، که در باغ وفا کاشته بودم
شماره ٥٠٣: دى ره مى خانه باز يافته بودم
شماره ٥٠٤: من دلداده از آنروز که ديدار تو ديدم
شماره ٥٠٥: تو چيزى ديگري، ور نه بسى خوبان که من ديدم
شماره ٥٠٦: به يک نظر چو ببردى دل زبون ز برم
شماره ٥٠٧: چو تيغ بر کشد آن بى وفا به قصد سرم
شماره ٥٠٨: عمريست تا ز دست غمت جامه مى درم
شماره ٥٠٩: همه کاميم برآيد، چو در آيى ز درم
شماره ٥١٠: به دکان مى فروشان گروست هر چه دارم
شماره ٥١١: تا ميسر گشت در گرمابه وصل آن نگارم
شماره ٥١٢: درون خود نپسندم که از تو باز آرم
شماره ٥١٣: سرم سوداى او دارد، زهى سودا که من دارم!
شماره ٥١٤: گر او پيدا شود بر من به شيدايى کشد کارم
شماره ٥١٥: منازل سفرت پيش ديده مى آرم
شماره ٥١٦: من همان داغ محبت که تو ديدى دارم
شماره ٥١٧: گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم
شماره ٥١٨: من از پيوستگان دل غريبى در سفر دارم
شماره ٥١٩: ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم
شماره ٥٢٠: صنمى که مهر او را ز جهان گزيده دارم
شماره ٥٢١: چشم جان بر اثرت مى دارم
شماره ٥٢٢: صد بار ز مهرت ار بميرم
شماره ٥٢٣: گر چه در پاى هوى و هوست مى ميرم
شماره ٥٢٤: مست آمدم امشب، که سر راه بگيرم
شماره ٥٢٥: به غم خويش چنان شيفته کردى بازم
شماره ٥٢٦: نگشتى روز من تيره، ندانستى کسى رازم
شماره ٥٢٧: برخيزم و دلها را در ولوله اندازم
شماره ٥٢٨: بيار آن، باده، تا دل را به نور او بر افروزم
شماره ٥٢٩: گر مرغ اين هوايي، بال و پرت بسوزم
شماره ٥٣٠: روزى بر آن شمع چو پروانه بسوزم
شماره ٥٣١: گمان مبر که: به جور از بر تو برخيزم
شماره ٥٣٢: من مستم و ز مستى در يار مى گريزم
شماره ٥٣٣: مرا مجال نباشد که: يار او باشم
شماره ٥٣٤: سخن بگوى چو من در سخن نمى باشم
شماره ٥٣٥: عيب من نيست که: در عشق تو تيمار کشم
شماره ٥٣٦: يارب، تو حاضرى که ز دستش چه ميکشم؟
شماره ٥٣٧: دست عشقت قدحى داد و ببرد از هوشم
شماره ٥٣٨: عشقت چو ستم کرد و جفا بر تن و توشم
شماره ٥٣٩: اى چاه زنخدانت زندان دل ريشم
شماره ٥٤٠: به تازه باد جدايى گلى ببرد ز باغم
شماره ٥٤١: من دل به ننگ دارم و از نام فارغم
شماره ٥٤٢: صبا، چو برگذرى سوى غمگسار دلم
شماره ٥٤٣: وه! که امروز چه آشفته و بى خويشتنم
شماره ٥٤٤: آن دوست که مى بينم، آن دوست که مى دانم
شماره ٥٤٥: درهجر تو درمان دل خسته ندانم
شماره ٥٤٦: دلم زندان عشق تست و زندانى درو جانم
شماره ٥٤٧: نبودم مرد اين ميدان و آورد او به ميدانم
شماره ٥٤٨: پر از دل مپرس، اى پري، من چه دانم؟
شماره ٥٤٩: دل خود را به ديدار تو حاجت مند ميدانم
شماره ٥٥٠: چو بديدى که: ز غشقت به چه شکل و به چه سانم
شماره ٥٥١: زلف مشکينت چو دامست، اى صنم
شماره ٥٥٢: تختگاه حسن را قد تو شاهست، اى صنم
شماره ٥٥٣: تو گلشن حسنى و ما چون خار و خاشاک، اى صنم
شماره ٥٥٤: گر شبى چاره اين درد جدايى بکنم
شماره ٥٥٥: به آن سرم که: سر خود ز مى چو مست کنم
شماره ٥٥٦: بسيار بد کردى ولى نيکو سرانجامت کنم
شماره ٥٥٧: جاى آن دارد که: من بر ديدها جايت کنم
شماره ٥٥٨: آمده ام که صف اين صفه بار بشکنم
شماره ٥٥٩: شد زنده جان من به مي، زان ياد بسيارش کنم
شماره ٥٦٠: نظر چو بر لب و دندان يار خويش کنم
شماره ٥٦١: فراق روى تو مى سوزدم جگر، چه کنم؟
شماره ٥٦٢: تير تدبير تو در کيش ندارم، چه کنم؟
شماره ٥٦٣: درمان درد دورى آن يار مى کنم
شماره ٥٦٤: به ذکر تو من شادمانى کنم
شماره ٥٦٥: اى نرگست به شوخى صدبار خورده خونم
شماره ٥٦٦: درد تو برآورد ز دنيا و ز دينم
شماره ٥٦٧: دشمن از بهر تو گر طعنه زند بر دل و دينم
شماره ٥٦٨: ز چشم خلق هوس مى کند که گوشه گزينم
شماره ٥٦٩: نه مانند تو زيبايى ببينم
شماره ٥٧٠: زلف تو اگر به تاب مى بينم
شماره ٥٧١: مشتاق يارم و به در يار مى روم
شماره ٥٧٢: به پيشگاه قبول ار چه کم دهد راهم
شماره ٥٧٣: گر ز من جان طلبد دوست، روانى بدهم
شماره ٥٧٤: تا کى به در تو سوکوار آيم؟
شماره ٥٧٥: گر يار شوى با من، در عهد تو يار آيم
شماره ٥٧٦: تا بر آن عارض زيبا نظر انداخته ايم
شماره ٥٧٧: چون ساعدت مساعد آنست رشته ايم
شماره ٥٧٨: ما تا جمال آن رخ گلرنگ ديده ايم
شماره ٥٧٩: ما نور چشم مادر اين خاک تيره ايم
شماره ٥٨٠: باز قلندر شديم، خانه بر انداختيم
شماره ٥٨١: بنده عشقيم و سالهاست که هستيم
شماره ٥٨٢: آن پرده برانداز، که ما نور پرستيم
شماره ٥٨٣: امروز عيد ماست، که قربان او شديم
شماره ٥٨٤: ما چشم جهانيم، که اين راز بديديم
شماره ٥٨٥: ديريست تا ز دست غمت جان نمى بريم
شماره ٥٨٦: مادر غم هجران تو، گر زانکه بميريم
شماره ٥٨٧: حال اين پيکر از آن بتگر دانا پرسيم
شماره ٥٨٨: عقل صوفى را مهار اندر کشيم
شماره ٥٨٩: کجاست منزل آن کوچ کرده؟ تا برويم
شماره ٥٩٠: مرا با دوست ميبايد که رويارو سخن گويم
شماره ٥٩١: از عشق دورى چون کنم؟ کين عشق مستورى شکن
شماره ٥٩٢: باغ بسان مصر شد از رخ يوسف سمن
شماره ٥٩٣: تخت شاهى دارد آن ترک ختن
شماره ٥٩٤: چو آتشست به گرمى هواى تابستان
شماره ٥٩٥: نگارينا، به وصل خود دمى ما را ز ما بستان
شماره ٥٩٦: ياران و دوستداران جمعند و جام گردان
شماره ٥٩٧: دلا،خوش کرده اى منزل به کوى وصل دلداران
شماره ٥٩٨: دلها بربودند و برفتند سواران
شماره ٥٩٩: مرا مپرس که: چون شرمسارم از ياران؟
شماره ٦٠٠: به نام ايزد! چه رويست اين؟ که حيرانند ازو حوران
شماره ٦٠١: کيست آن مه؟ که مى رود نازان
شماره ٦٠٢: اى کس ما، چون شدى باز مطيع کسان؟
شماره ٦٠٣: اى پيک نامه بر، خبر او به ما رسان
شماره ٦٠٤: اى صبا، حال من بدو برسان
شماره ٦٠٥: اين دلبران که مى کشدم چشم مستشان
شماره ٦٠٦: شب قدرست و روز عيد زلف و روى اين ترکان
شماره ٦٠٧: تا برگذشت پيشم باز آن پرى خرامان
شماره ٦٠٨: کأس مى در دست و کوس عشق بر بامستمان
شماره ٦٠٩: قصه يار سبک روح نگفتم به گرانان
شماره ٦١٠: به ترک وصل آن تنگ شکر کردن، توان؟ نتوان
شماره ٦١١: آن کمان ابرو به تير انداختن
شماره ٦١٢: تا به کى اين بستن و بگسيختن؟
شماره ٦١٣: ترا رسد گره مشک بر قمر بستن
شماره ٦١٤: امشب ز هجر يار بخواهم گريستن
شماره ٦١٥: سهل باشد روزه از نانى و آبى داشتن
شماره ٦١٦: چو دل نمى دهد از کوى دوست برگشتن
شماره ٦١٧: شيرين تر از دلدار من دلدار نتوان يافتن
شماره ٦١٨: از تو ميسر نشد کنار گرفتن
شماره ٦١٩: تا ندانى ز جسم و جان مردن
شماره ٦٢٠: بار بربستيم، ازين منزل به در بايد شدن
شماره ٦٢١: مشنو که: از کوى تو من هرگز به در دانم شدن
شماره ٦٢٢: از تو مرا تا به کى بى سر و سامان شدن؟
شماره ٦٢٣: اى خواجه، چه آوردى زين خانه بدر بودن؟
شماره ٦٢٤: دوستى با دشمنان ما مکن
شماره ٦٢٥: چشمم کنار دجله شد، جز ياد بغدادم مکن
شماره ٦٢٦: باغ جهان روى تست، راى گلستان مکن
شماره ٦٢٧: اى مير ترکان عجم، ترک وفادارى مکن
شماره ٦٢٨: نفسم گرفت ازين غم، نفسى هواى من کن
شماره ٦٢٩: جانا، به حق دوستي، کان عهد و پيمان تازه کن
شماره ٦٣٠: سر دل گويي، ز جان انديشه کن
شماره ٦٣١: خلاف دشمنان روزى نظر بر دوستان افگن
شماره ٦٣٢: چشم دولت را اگر زين به نظر هستى به من
شماره ٦٣٣: چون مرا غمناک بيند شاد گردد يار من
شماره ٦٣٤: سر بارندگى دارد دو چشم تند بار من
شماره ٦٣٥: عشق نورزيده بود جان سبکبار من
شماره ٦٣٦: هر شب ز عشق روى تو اين چشم لعبت باز من
شماره ٦٣٧: نه بى يادت برآيد يک دم از من
شماره ٦٣٨: بر سر کويت اى پسر، پى سپرم، دريغ من!
شماره ٦٣٩: دشمن دون گر نگفتى حال من
شماره ٦٤٠: نگارا، چرا شدى نهان از نهان من؟
شماره ٦٤١: عشق را فرسوده اى بايد چو من
شماره ٦٤٢: اى ز سوداى تو در هر گوشه اى آواره من
شماره ٦٤٣: جور ديدم، تا بديد آن خسرو خوبان که؟ من
شماره ٦٤٤: اى اوفتاده در غم عشقت ز پاى من
شماره ٦٤٥: دوست با کاروان کن فيکون
شماره ٦٤٦: اى مکان تو از مکان بيرون
شماره ٦٤٧: شب مى بينم اندر خواب و مى گويم: وصالست اين
شماره ٦٤٨: دور مرو، دور مرو، يار ببين، يار ببين
شماره ٦٤٩: حلقه زرين بر آن گوش گهربندش ببين
شماره ٦٥٠: منم آنکه گلشن عشق را چمنم، ببين
شماره ٦٥١: آن تير غمزه را دل خلقى نشانه بين
شماره ٦٥٢: از بند زلفش پاى ما مشکل گشايد بعد ازين
شماره ٦٥٣: در فراق روى جانان بر نتابد بيش ازين
شماره ٦٥٤: من از مادرى زادم که پارم پدر بود او
شماره ٦٥٥: بنگر بدان دو ابروى همچون کمان او
شماره ٦٥٦: اى عيد، بنمودى به من دى صورت ابروى او
شماره ٦٥٧: در صدد هلاک من شيوه چشم مست تو
شماره ٦٥٨: گر سوى من چنين نگرد چشم مست تو
شماره ٦٥٩: اى دلبر سنگين دل، فرياد ز دست تو
شماره ٦٦٠: تا فاش گشت ذکر دهان چو قند تو
شماره ٦٦١: گر چه اميد ندارم که: شوم شاد از تو
شماره ٦٦٢: درين لشکر، که مى بيني، سوارى نيست غير از تو
شماره ٦٦٣: تو سروى ، بر نشايد چيدن از تو
شماره ٦٦٤: گر صبر و زر بودى مرا، کارم چو زر مى شد ز تو
شماره ٦٦٥: اى آنکه، نيست جز بر يار انتعاش تو
شماره ٦٦٦: اى نور چشم من ز رخ لاله رنگ تو
شماره ٦٦٧: ترا گزيد دل من،مرا گزيد غم تو
شماره ٦٦٨: اى خرمن گل خوشه چين پيش تن و اندام تو
شماره ٦٦٩: اى رشک گل تازه رخ چون سمن تو
شماره ٦٧٠: اى ترک، دل ما را خوش دار به جان تو
شماره ٦٧١: به جان من، به جان من، به جان تو، به جان تو
شماره ٦٧٢: به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو
شماره ٦٧٣: زود شود باز بسته تو
شماره ٦٧٤: دل من خسته ياريست بى تو
شماره ٦٧٥: گر چه زان ما گشتي، سر ما چه دانى تو؟
شماره ٦٧٦: اى مدد تيره شب از موى تو
شماره ٦٧٧: سوى من شادى نيايد،تا نيايم سوى تو
شماره ٦٧٨: گل در قرق عرق کند از شرم روى تو
شماره ٦٧٩: دل به تو داديم و شکستي، برو
شماره ٦٨٠: حسن مصرست و رخ چون قمرت مير درو
شماره ٦٨١: امشب از پيش من شيفته دل دور مرو
شماره ٦٨٢: آن چشم مست بين، که دلم گشت زار ازو
شماره ٦٨٣: اى دل مکن، بهر ستمى اين نفير ازو
شماره ٦٨٤: عمر که بى او گذشت، ذوق نديديم ازو
شماره ٦٨٥: گر دهد يارت امان ايمن مشو
شماره ٦٨٦: دل سراى خاص شد، از مجلس عامش مگو
شماره ٦٨٧: اى ز چين و حلقه زلف سياه
شماره ٦٨٨: چون همه ملک وجود خانه شاهست و شاه
شماره ٦٨٩: آن تير بالا را ببين: ز ابرو کمانها ساخته
شماره ٦٩٠: اى جان من ز هجر تو در تن بسوخته
شماره ٦٩١: روز عيد آن ترک را ديدم پگاه آراسته
شماره ٦٩٢: خيانتگر خيانت کرد و ما دل در خدا بسته
شماره ٦٩٣: روى زيبا نتوان داشت نهان پيوسته
شماره ٦٩٤: اى از دهان تنگت شهرى شکر گرفته
شماره ٦٩٥: کجايي؟ اى ز رخت آب ارغوان رفته
شماره ٦٩٦: آن گل سوريست در کلاله نهفته
شماره ٦٩٧: اى از عرب و از عجمت مثل نزاده
شماره ٦٩٨: عارف چو بحر بايد: لب خشک و رخ گشاده
شماره ٦٩٩: ببخشا، اى من مسکين به دل در دامت افتاده
شماره ٧٠٠: اى مرغزار جانها لعل تو آب داده
شماره ٧٠١: ساقيا، خيز و يک دو جام بده
شماره ٧٠٢: کام دل تنگ از آن تنگ دهانم بده
شماره ٧٠٣: يا به نزد خويشتن راهم بده
شماره ٧٠٤: شب شد، به مستان اندکى ترياک بيدارى بده
شماره ٧٠٥: اى فراق تو مرا عقل و بصارت برده
شماره ٧٠٦: چيست آن شهريار در پرده؟
شماره ٧٠٧: دلى مى بايد اندر عشق جان را وقف غم کرده
شماره ٧٠٨: خيز و کار رفتنت را ساز ده
شماره ٧٠٩: آنکه ميخواست مرا بيدل و بى يار شده
شماره ٧١٠: روزى ببينى زلف او در دست من پيچان شده
شماره ٧١١: اى ز زلفت عقل در دام آمده
شماره ٧١٢: کيست دگر باره اين؟ بر لب بام آمده
شماره ٧١٣: ازين نرگس و گل غرورم مده
شماره ٧١٤: اى مردگان، کجاييد؟ اينک مسيح زنده
شماره ٧١٥: عاشقان درد کش را دردى مى خانه ده
شماره ٧١٦: اى داده روى خوب تو از حسن داد ديده
شماره ٧١٧: نواى عشق بلبل را دلى بايد بلا ديده
شماره ٧١٨: مى نالم ازين کار به سامان نرسيده
شماره ٧١٩: اى بر فلک از رخ علم نور کشيده
شماره ٧٢٠: ماييم و خراباتى پر باده جوشيده
شماره ٧٢١: چمن پر گهر شد ز باران ژاله
شماره ٧٢٢: دل جفت درد و غم شد زان ديلمى کلاله
شماره ٧٢٣: در سر و سراى خود نگذاشتم الاالله
شماره ٧٢٤: اى روشن از رخ تو زمين و زمان همه
شماره ٧٢٥: بر در مى خانه اين غلغل و آن طنطنه
شماره ٧٢٦: پديد نيست اسيران عشق را خانه
شماره ٧٢٧: سر در کف پايت نهم، اى يار يگانه
شماره ٧٢٨: گرد مغان گرد و بادهاى مغانه
شماره ٧٢٩: بسيار دشمنست مرا و تو دوست نه
شماره ٧٣٠: اى در غم عشقت مرا انديشه بهبود نه
شماره ٧٣١: اى شهر شگرفان را غير از تو اميرى نه
شماره ٧٣٢: آن دل که مرا بود و توى ديده سلبوه
شماره ٧٣٣: خانه صبر مرا باز برانداخته اى
شماره ٧٣٤: ثوابست پرسيدن خسته اى
شماره ٧٣٥: يارب! تو دوش با که به شادى نشسته اي؟
شماره ٧٣٦: با دگرى بر غم من عقد وصال بسته اى
شماره ٧٣٧: بر گل از عنبر کمندى بسته اى
شماره ٧٣٨: اى که تير بى وفايى در کمان پيوسته اى
شماره ٧٣٩: آن خط عنبرين که چو آبش نبشته اى
شماره ٧٤٠: باز به رسم سرکشان راه جفا گرفته اى
شماره ٧٤١: من که باشم؟ در زيان افتاده اى
شماره ٧٤٢: باز به تنها چنين عزم کجا کرده اي؟
شماره ٧٤٣: دلبرا، روز جدايى ياد ما مى کرده اى
شماره ٧٤٤: همچو گل صد گونه رنگ آورده اى
شماره ٧٤٥: در هر چه ديده ام تو پديدار بوده اى
شماره ٧٤٦: اى که ديگر بى گناه از من عنان پيچيده اى
شماره ٧٤٧: زان شکرين لب گر شبى کردم شکار بوسه اى
شماره ٧٤٨: آشنايى جمله را، با من چرا بيگانه اي؟
شماره ٧٤٩: در کعبه گر ز دوست نبودى نشانه اى
شماره ٧٥٠: اى ماه و مشترى ز جمالت قرينه اى
شماره ٧٥١: ببر، اى باد صبح دم، بده اى پيک نيک پى
شماره ٧٥٢: ز لعلش بوسه اى جستم، بگفت: آري، بگفتم: کى
شماره ٧٥٣: با اين چنين بلايي، بعد از چنان عذابى
شماره ٧٥٤: چه پيکري؟ که ز پاکى چو گوهر نابى
شماره ٧٥٥: دولت ز در باز آمدى ما را پس از بى دولتى
شماره ٧٥٦: کاکل مشکين نقاب چشم و ابرو ساختى
شماره ٧٥٧: دانه اى بر روى دام انداختى
شماره ٧٥٨: اگر چه از برمن بارها چو تير بجستى
شماره ٧٥٩: اى برون از بلندى و پستى
شماره ٧٦٠: دلم از چشم مستش زار و پردم چشمش از مستى
شماره ٧٦١: کدامين نقشبند اين نقش بستي؟
شماره ٧٦٢: ميى کو ترا ميرهاند ز مستى
شماره ٧٦٣: ما را چو توانى که ز خود دور فرستى
شماره ٧٦٤: بس ازين عمر سرسرى که به تقليد زيستى
شماره ٧٦٥: چون فتنه شدم بر رخت، اى حور بهشتى
شماره ٧٦٦: خواستم بوسى ز لعلت دست پيشم داشتى
شماره ٧٦٧: گر تو سرى ميکشى تا نکنى آشتى
شماره ٧٦٨: زين دايره تا بدر نيفتى
شماره ٧٦٩: او را که در سماع سخن نيست حالتى
شماره ٧٧٠: جان را ستيزه تو ندارد نهايتى
شماره ٧٧١: سوگند من شکستي، عهدم به باد دادى
شماره ٧٧٢: اى از تو مرا هر نفسى بادى و دردى
شماره ٧٧٣: نقشى ز صورت خود هر جا پديد کردى
شماره ٧٧٤: مرا با جمع رندانى که در ديرند ضم کردى
شماره ٧٧٥: نظرى گر ز سر لطف به کارم کردى
شماره ٧٧٦: نگارا، ياد مى دارى که ياد ما نمى کردي؟
شماره ٧٧٧: ببر دل از همه خوبان، اگر خردمندى
شماره ٧٧٨: بر خسته اى ملامت چندين چه مى پسندي؟
شماره ٧٧٩: نگارا، گر چه مى دانم که بس بى مهرى و پيوندى
شماره ٧٨٠: زهي! زلف و رخت قدرى و عيدى
شماره ٧٨١: ما با تو رسم يارى گفتيم اگر شنيدى
شماره ٧٨٢: ديده بسيار نگه کرد به هر بام و درى
شماره ٧٨٣: روى در پرده و از پرده برون مى نگرى
شماره ٧٨٤: باغ بهشت بيند بى داغ انتظارى
شماره ٧٨٥: پادشاهست آنکه دارد در چنين خرم بهارى
شماره ٧٨٦: ز تورانيان تنگ چشمى سوارى
شماره ٧٨٧: ساقي، بده شرابم، کندر چنين بهارى
شماره ٧٨٨: من به هر جورى نخواهم کرد زارى
شماره ٧٨٩: ترا مى زيبد از خوبان غرور و ناز و تن دارى
شماره ٧٩٠: شب هجرانت، اى دلبر، شب يلداست پندارى
شماره ٧٩١: برون کردى مرا از دل چو دل با ديگرى دارى
شماره ٧٩٢: هر به عمرى نزد خود روزى به مهمانم برى
شماره ٧٩٣: او شوى چو خود را تو از ميانه بر گيرى
شماره ٧٩٤: بر من نمى نشينى نفسى به دلنوازى
شماره ٧٩٥: ز برنا پيشگان آموز و رندان رسم سربازى
شماره ٧٩٦: دل من دردمند تست درمانش نمى سازى
شماره ٧٩٧: عالمى را به فراق رخ خود مى سوزى
شماره ٧٩٨: هزار بار بگفتم که: به ز جان عزيزى
شماره ٧٩٩: باز آمدي، که خونم بر خاک در بريزى
شماره ٨٠٠: جهد بکن تا که به جايى رسى
شماره ٨٠١: تو از رنگى که بر گردى کجا همرنگ ما باشي؟
شماره ٨٠٢: بخت يار ما باشد گر تو يار ما باشى
شماره ٨٠٣: ز راه دوستى گفتم: دلم را چاره بر باشى
شماره ٨٠٤: سنت آنست که خاک کف پايش باشى
شماره ٨٠٥: حال دل پيش تو گفتم، که تو يارم باشى
شماره ٨٠٦: نه پيمان بسته اى با من؟ که در پيمان من باشى
شماره ٨٠٧: بکوش و روى مگردان ز جور و بارکشى
شماره ٨٠٨: گل بين، گرفته گلشن ازو آب و رونقى
شماره ٨٠٩: اى ترک حور زاده، ز تندى و کودکى
شماره ٨١٠: بر ما ستم و خواري، اى طرفه پسر تا کي؟
شماره ٨١١: جانا؛ غم ما نداشتن تا کي؟
شماره ٨١٢: با چنان شيوه و شيرينى و دلبندى و شنگى
شماره ٨١٣: گفتم که: بگذرانم روزى به نام و ننگي؟
شماره ٨١٤: اى دل پر هوش ما با همه فرزانگى
شماره ٨١٥: نه بيگانه اي، اى بت خانگى
شماره ٨١٦: از چهره لاله سازى و از زلف سنبلى
شماره ٨١٧: اى بر شفق نهاده از شام زلف خالى
شماره ٨١٨: سرم بى دولتست، ار نه ز پايت کى شدى خالي؟
شماره ٨١٩: آنخان خانان را ببين، بر صندلى يللى بلى
شماره ٨٢٠: زهي! ناديده از خوبان کسى مثل تو در خيلى
شماره ٨٢١: اى غنچه با لب تو ز دل کرده همدمى
شماره ٨٢٢: اى داده بر وى تو قمر داو تمامى
شماره ٨٢٣: به خرابات گذارم ندهند از خامى
شماره ٨٢٤: شاد گردم که هر به ايامى
شماره ٨٢٥: گر برافرازى به چرخم ور بيندازى ز بامى
شماره ٨٢٦: مرا رهبان دير امشب فرستادست پيغامى
شماره ٨٢٧: اگر هزار يکى زان جمال داشتمى
شماره ٨٢٨: دو بوسه گر ز لب آن نگار بستدمى
شماره ٨٢٩: نزديک يار اگر نه چنين خوار و خردمى
شماره ٨٣٠: اى تن و اندامت از گل خرمنى
شماره ٨٣١: سر بگذرانم از سر گردون به گردنى
شماره ٨٣٢: اى هر سر مويت را رويى به پريشانى
شماره ٨٣٣: باز دوشم ز راه مهمانى
شماره ٨٣٤: تو ز آه من ار هراسانى
شماره ٨٣٥: چه سود خاطر ما را به جانبت نگراني؟
شماره ٨٣٦: خوشا آن عشرت و آن کامرانى
شماره ٨٣٧: ز تو بى وفا چه جوييم نشان مهرباني؟
شماره ٨٣٨: کاکل آن پسر ز پيشانى
شماره ٨٣٩: مرحبا، اى گل نورسته، که چون سرو روانى
شماره ٨٤٠: نسيم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانى
شماره ٨٤١: حاصل از عشقت نمى بينم بجز غم خوردنى
شماره ٨٤٢: صبح دمى که گرد رخ زلف شکسته خم زنى
شماره ٨٤٣: عارت آمد که دمى قصه ما گوش کني؟
شماره ٨٤٤: گر نخواهى که نظر با من درويش کنى
شماره ٨٤٥: از غمزه تير سازى و ز ابرو کمان کنى
شماره ٨٤٦: جفا بر کسى بيش ازين چون کني؟
شماره ٨٤٧: به نشاط باده چو صبح دم سوى بوستان گذرى کنى
شماره ٨٤٨: هر قصه مى نيوشى و در گوش ميکنى
شماره ٨٤٩: باز به قول کيست اين جور و ستم که ميکني؟
شماره ٨٥٠: زمستان ز مستان نبيند زبونى
شماره ٨٥١: تبم دادي،نميپرسى که: اى بيمار من چوني؟
شماره ٨٥٢: رخت گويم به زيبايي، لبت گويم به شيرينى
شماره ٨٥٣: رخ و زلفت، اى پريرخ، سمنست و مشک چينى
شماره ٨٥٤: ز دست کس نکشيدم جفا و مسکينى
شماره ٨٥٥: از مردم اين مرحله دلساز نبينى
شماره ٨٥٦: به روى خود نظر کن، تا بلاى عقل و دين بينى
شماره ٨٥٧: آمد بهار، خيمه بزن بر کنار جوى
شماره ٨٥٨: بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوى
شماره ٨٥٩: تو در شهرى و ما محروم از آن روى
شماره ٨٦٠: ترا گذاشته بودم که کار ساز شوى
شماره ٨٦١: يک سخن زان لعل خاموشم بگوى
شماره ٨٦٢: دلا، زين بدايت چه ديدي؟ بگوى
شماره ٨٦٣: شاخ ريحانى تو، يا برگ گل سوري؟ بگوى
شماره ٨٦٤: عاشقم، از عشق من گر به گمانى بگوى
شماره ٨٦٥: با دل تنگ من از تنگ شکر هيچ مگوى
شماره ٨٦٦: دل سراى خاص داشت از مجلس عامش مگوى
شماره ٨٦٧: رخ باز نهادم به سماوات الهى
شماره ٨٦٨: گلا، عنان عزيمت به بوستان چه دهي؟
شماره ٨٦٩: اى آنکه ز هجر تو نديديم رهايى
شماره ٨٧٠: اى ز گل سورى دهنت غنچه نمايى
شماره ٨٧١: به پيمانى نمى پويي، به پيوندى نمى پايى
شماره ٨٧٢: دلم زخم بلا دارد ز چشم تير بالايى
شماره ٨٧٣: دمشق عشق شد اين شهر و مصر زيبايى
شماره ٨٧٤: گر چه در کوى وفا جا نگرفتى و سرايى
شماره ٨٧٥: هرگزت عادت نبود اين بى وفايى
شماره ٨٧٦: چه شود کز سر رحمت به سرم باز آيي؟
شماره ٨٧٧: اى در دل من چو جان کجايي؟
شماره ٨٧٨: با دشمنان ما شد هم خانه آشنايى
شماره ٨٧٩: اى نافه چينى ز سر زلف تو بويى
شماره ٨٨٠: زهي! حسن ترا گل خاک کويى
شماره ٨٨١: گفتم: از عشق توسرگشته چو گويم، تو چه گويي؟
شماره ٨٨٢: خانه تحقيق را ماه شبستان تويى
شماره ٨٨٣: مشتاق آن نگارم آيا کجاست گويي؟
شماره ٨٨٤: اى نسيم سحر، چه ميگويي؟
شماره ٨٨٥: بخوابم دوش پرسيدي، ببيدارى چه ميگويي؟