شماره ٤٢٩: دلا، دگر قدم از کوى دوست بازمکش

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلا، دگر قدم از کوى دوست بازمکش
کنون که قبله گرفتى سر از نماز مکش
بر آستانه معشوق اگر دهندت بار
طواف خانه کن و زحمت حجاز مکش
ز ناز کردن او ناله چيست؟ شرمت باد
ترا که گفت: کزو کام جوى و ناز مکش؟
نسيم باد، بده بوى آن نگار و دگر
مرا در آتش اندوه در گداز مکش
ز من به حلقه آن قبله طراز بگوى
که: بيش بر رخم از خون دل تراز مکش
چو بوسه نمى دهى رخ به عاشقان منماى
چو دانه نيست درين عرصه دام باز مکش
ازين سپس که ببينم بخواهمش گفتن
که: پرده بر رخت، اى يار دلنواز مکش
کشيدم آن سر زلف دراز را روزى
به طيره گفت که: اوحدي، دراز مکش
گرت خزينه محمود نيست درست طمع
دلير در شکن طره اياز مکش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید