شماره ٢٠٢: پيرى که پريرم ز مناجات بر آورد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
پيرى که پريرم ز مناجات بر آورد
دى مست و خرابم به خرابات برآورد
يک جرعه به ذات خود ازان باده صافى
در داد که گرد از من و از ذات بر آورد
در بتکده اى برد مرا مست و بديدم
رويي، که خروش از جگر لات بر آورد
خورشيد جبيني، که فروع رخش از دور
چون شعله زد، آشوب ز ذرات بر آورد
چون در شدم، آن قامت رعنا به قيامى
دل را ز مقام و ز مقامات برآورد
چون جان رخ او ديد، پس دست گزيدن
انگشت شهادت به تحيات برآورد
با اوحدى از راه کرامت سخنى گفت
وز بحر دلش موج کرامات برآورد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید