شماره ٣٠٤: نگار من به يکى لحظه صد بهانه کند

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نگار من به يکى لحظه صد بهانه کند
وگر به جان طلبم بوسه اى رهانه کند
به سنگ خويش بريزد ز طره عنبر و مشک
هر آنگهى که سر زلف را به شانه کند
ز چشم من پس ازين گر چنين رود سيلاب
درين ديار کسى را مهل که خانه کند
به وقت مرگ وصيت کنم رفيقى را
که گور من هم از آن خاک آستانه کند
به زلف او دلم از بهر خال شد بسته
که مرغ ميل به دام از براى دانه کند
زمانه مايه بيداد بود و طره او
بدان رسيد که بيداد بر زمانه کند
به شيوه گوشه چشمش چو ناوک اندازد
ز گوشه جگر اوحدى نشانه کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید