شماره ٣٤٩: هر که او بيدق اين عرصه شود شاه شود

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر که او بيدق اين عرصه شود شاه شود
وانکه دور افتد ازين دايره گمراه شود
راز خود با دل هر ذره همى گويد دوست
تا ازين واقعه خود جان که آگاه شود؟
به حقيقت همه پروانه شمع رخ اوست
روى خوبان جهان، گر به مثل ماه شود
گر چه بر راه دلم دام نهد از سر زلف
زان رسنها، دلم آن نيست، که در چاه شود
لبش از کام دلى دور نباشد، ليکن
نادر آيد به کف آن دولت و ناگاه شود
حيرتش هر نفس آهيم بر آرد ز جگر
ترسم آيينه دل در سر اين آه شود
با مراد دل معشوق همى بايد ساخت
کار عاشق، به نوا، خواه نشد، خواه شود
کاه بايد که بنازد که خريدارى يافت
کهربا را چه تفاخر که پى کاه شود
هر که دانست حکايت نتوانست از وى
عارفان را سخن اينجاست که کوتاه شود
اوحدي، بر درش افتادگى از دست مده
زانکه افتادگى اينجا مدد جاه شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید