شماره ٤٠٩: اگر نوبهارى ببينيم باز

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اگر نوبهارى ببينيم باز
که بر سبزه زارى نشينيم باز
به شادى بسى مى بنوشيم خوش
به مستى بسى گل بچينيم باز
سر از پوست چون گل برون آوريم
که چون غنچه در پوستينيم باز
زمستان هجران به پايان بريم
بهار وصالى ببينيم باز
چو ديوانگان رخ به عشق آوريم
پرى چهره اى بر گزينيم باز
بگو محتسب را که: بر نام ما
قلم کش، که بى عقل و دينيم باز
نبودست ما را ز عشقى گزير
برين بوده ايم و برينيم باز
که آن بى قرين را خبر مى برد؟
که با درد عشقت قرينيم باز
بسى آفرين بر من و اوحدى
که نيکو حديث آفرينيم باز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید