شماره ٦٢٠: بار بربستيم، ازين منزل به در بايد شدن

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بار بربستيم، ازين منزل به در بايد شدن
آب اين جا تيره شد، جاى دگر بايد شدن
وحشت آباد است اين، زين جا سبک بيرون رويم
گر به پهلو گشت بايد ور به سر بايد شدن
چون نمى بينيم از آن آرام جان اين جا اثر
با نثار اشک خونين بر اثر بايد شدن
ياد نقش روى آن گل چهره چون همراه ماست
سهل باشد گر به روى خاربر بايد شدن
من در آن بندم که: تدبيرى بسازم راه را
عقل مى گويد که: نه، نه، زودتر بايد شدن
اندر آن درياى جان خرمهره چيدن، چند؟ چند؟
خود چو غواصم به دريايى گهر بايد شدن
اصفهان ز اقليم چارم آسمان چارمست
سوى او عيسى صفت بى پا و سر بايد شدن
نيست اين جا از بزرگان ناظرى بر حال من
بعد ازينم پيش آن اهل نظر بايد شدن
اوحدي، چون جان بر آمد، پر جگر خوارى مکن
در پى کام دل خود بى جگر بايد شدن
پر بريزد مرغ اگر بر خاک ايشان بگذرد
گر تو مرغ زيرکى بى بال و پر بايد شدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید