شماره ٤٠٨: ما در بر وى خلق فرو بسته ايم باز

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما در بر وى خلق فرو بسته ايم باز
در شاهد خيال تو پيوسته ايم باز
دل جوش مى زند ز تمناى وصل تو
ما را مبين که ساکن و آهسته ايم باز
با هجر و درد و محنت و اندوه عشق تو
يک اتفاق کرده و نگسسته ايم باز
رنگ ريا و زنگ نفاق و نشان کبر
از خود به خون ديده فرو شسته ايم باز
اى سنگدل، که تيغ جفا بر کشيده اى
رو مرهمى بساز که دل خسته ايم باز
گفتي: به راستى دلت از ما شکسته شد
خود کى درست بود؟ که بشکسته ايم باز
ما را تويى ز هر دو جهان و بياد تو
چون اوحدى ز هر دو جهان رسته ايم باز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید