شماره ٤٠١: صنما، بى تو مرا کار به جان آمده گير

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
صنما، بى تو مرا کار به جان آمده گير
دلم از درد فراقت به فغان آمده گير
دل شوريده ز هجر تو به جان مى آيد
جان سرگشته ز هجرت به دهان آمده گير
زان زنخدان چو سيب تو بده يک بوسه
وآنگه از باغ تو سيبى به زيان آمده گير
خلق گويند که: حال تو بر دوست بگوى
حال خود گفته و بر دوست گران آمده گير
آرزوى تو گر آنست که: من کشته شوم
آن چنان کارزوى تست چنان آمده گير
گفته اي: اوحدى آن به که ز پيشم برود
رفته از پيش تو و باز دوان آمده گير



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید