شماره ٦٦: ترک عجمى کاکل ترکانه برانداخت

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ترک عجمى کاکل ترکانه برانداخت
از خانه برون آمد و صد خانه برانداخت
در حلق دل شيفته شد حلقه به شوخى
هر موى که زلفش ز سرشانه برانداخت
آه از جگر صورت ديوار برآمد
چون عکس رخ خويش به کاشانه برانداخت
شوق لب چون جام عقيقش ز لطافت
خون از دهن ساغر و پيمانه برانداخت
فرياد! که چشمم ز فراق لب لعلش
ماننده دريا در و دردانه برانداخت
دردا! که: فراق رخ آن ترک پريوش
بنياد من عاشق ديوانه بر انداخت
گر ياد کند زاوحدى آن ماه عجب نيست
خورشيد بسى سايه به ويرانه برانداخت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید