شماره ١٥٤: مرا حديث غم يار من ببايد گفت

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مرا حديث غم يار من ببايد گفت
گرم به ترک سر خويشتن ببايد گفت
حکايتى که زن و مرد از آن همى ترسند
ضرورتست که با مرد و زن ببايد گفت
دل شکسته من گم شد، اين سخن روزى
بدان دو زلف شکن بر شکن ببايد گفت
حديث دوستى و قصه وفادارى
به من چه سود؟ به دلدار من به بايد گفت
ز درد دورى او تا بکى کشم خواري؟
چو طاقتم به سر آمد سخن ببايد گفت
نسيم صبح، اگر از يوسفم جدا گشتى
بما حکايت آن پيرهن ببايد گفت
دواى درد دل اوحدى به دست کنم
گرم بهر که درين انجمن ببايد گفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید