شماره ٨٢٨: دو بوسه گر ز لب آن نگار بستدمى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دو بوسه گر ز لب آن نگار بستدمى
مراد خويشتن از روزگار بستدمى
کجاست از لب شيرين يار ترياکي؟
که داد از آن سر زلف چو مار بستدمى
گر او نه با من بيچاره رستمى کردى
به زورش از کف اسفنديار بستدمى
اگر ز روى چو گل پرده بر گرفتى دوست
به خون لاله خطى از بهار بستدمى
لب چو شکر او گر شکار من گشتى
مراد خاطر ازو آشکار بستدمى
ز لعل اوستدم بوسه اى به طرارى
و گر به طيره نرفتى هزار بستدمى
دلش بدادم و گفتم: شمار کن بوسه
بجست ورنه منش بى شمار بستدمى
اگر چه شرم همى داشت، من به بى شرمى
چه بوسها که از آن شرمسار بستدمي!
ز بهر بوسه در آورده بودمش به کنار
اگر چنانکه نکردى کنار، بستدمى
بر اوحدى اگر آن بى وفا نکردى زور
مراد اين دل مسکين زار بستدمى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید