شماره ٤٢٠: اى صبا، از من آشفته فلان را ميپرس

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى صبا، از من آشفته فلان را ميپرس
مى نشان جان و دل و آن دل و جان را ميپرس
در جهان هم نفسى جز تو ندارد جانم
هر نفس ميرو و آن جان جهان را ميپرس
زلف او را ز رخ او به کنارى مى کش
غافلش مى کن و آن چشم و دهان را ميپرس
در چمن مى شو و بر ياد گلش مى مينوش
وز چمن مى رو و آن سرو روان را ميپرس
گر چه او را سر مويى خبر از حالم نيست
هر دم آن بى خبر موى ميان را ميپرس
گر چه من پير شدم در هوس ديدن او
تو گذر مى کن و آن بخت جوان را ميپرس
اوحدى عاشق آن عارض و زلفست، تو نيز
از سر لطف همين را و همان را ميپرس



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید