شماره ٩٧: ترک گندم گون من هر دم به جنگى ديگرست

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ترک گندم گون من هر دم به جنگى ديگرست
روى او را هر زمان حسنى و رنگى ديگرست
تنگهاى شکر مصرى بسى ديديم، ليک
شکر شيرين دهان او ز تنگى ديگرست
از ميان دلبران شنگ و گل رويان شوخ
يار ما را مى رسد، شوخى و شنگى ديگرست
بيدلان خسته را زان زلفهاى چون رسن
هر زمان در گردن دل پالهنگى ديگرست
بى وفا خواند مرا خود پيش ازين در عشق او
نام من بد گشته بود، اين نيز ننگى ديگرست
چون بگويم: صلح کن، گويد: بگيرم در کنار
راستى صلحى چنين بنياد جنگى ديگرست
اى نصيحت گو،دمى چنگ از گريبانم بدار
کين زمانم دامن خاطر به چنگى ديگرست
از کمان ابروى آن تير بالا هر نفس
اوحدى را در دل مسکين خدنگى ديگرست
پيش ازين سنگى ز راه خويش اگر بر مى گرفت
اين زمان نتوان، که دستش زير سنگى ديگرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید