شماره ٦٥٨: گر سوى من چنين نگرد چشم مست تو

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر سوى من چنين نگرد چشم مست تو
سر در جهان نهم به غريبى ز دست تو
آمد بهار و خاطر هر کس کشد به باغ
ميلى کى او کند که بود پاى بست تو؟
قاضى ترا به ديده ملامت همى کند
بر محتسب، ز دست محبان مست تو
سر بگذرد به چرخ بلندم به گردنى
گر دست من رسد به سر زلف پست تو
صد بار پيش دشمن اگر بشکنى مرا
سهلست پيش من، چو نبينم شکست تو
دردا! که هستيم ز فراق تو نيست شد
کامى نديده از دهن نيست هست تو
يک ساعت اوحدى به دو چشمت نگاه کرد
پنجاه تير بر دلش آمد ز شست تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید