بسيار دشمنست مرا و تو دوست نه
با دوستان خويشتن اينها نکوست؟ نه
من سال و ماه در سخن و گفت و گوى تو
وانگه تو با کسى که درين گفت و گوست نه
با من هزار تندى و تيزى نموده اى
گفتم به هيچ کس که: فلان تندخوست؟ نه
اى عاشقان موى تو افزون ز موى سر
زيشان چو من ز مويه کسى همچو موست؟ نه
خلقى به بوى زلف تو از خويش رفته اند
کس را وقوف هست که آن خود چه بوست؟ نه
گويند: ترک او کن و يارى دگر بگير
اندر جهان حسن کسى مثل اوست؟ نه
اى قيمتى چو جان بر ما خاک کوى تو
ما را بر تو قيمت آن خاک کوست؟ نه
شهرى به آرزوى تو از جان برآمدند
کس را برآمدى ز تو جز آرزوست؟ نه
با اوحدى طريق جدايى گرفته اى
اى پاردوست بوده و امسال دوست نه