شماره ٨٥٦: به روى خود نظر کن، تا بلاى عقل و دين بينى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
به روى خود نظر کن، تا بلاى عقل و دين بينى
گره بر مشکها زن، تا کساد مشک چين بينى
سر و دل خواستى از من، اشارت کن، که در ساعت
سرم بر آستان خويش و دل بر آستين بينى
مرا سر گشته و حيران و ناکس گفته اي، آرى
تو صاحب دولتي، در حال مسکينان چنين بينى
بهشتى طلعتا، آن چشمه کوثر لبت باشد
که در وى لذت شير و شراب و انگبين بينى
قيامت ميکند طبعم چو ميبيند ترا، آرى
قيامت باشد آن ساعت که مه را بر زمين بينى
جدا کن پرده از رخسار چون خورشيد نورانى
که نور خرمن ماهش به معنى خوشه چين بينى
دو لعل خويش را يک دم به وصف خود زبانى ده
که همچون اوحدى ملک سخن زير نگين بينى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید