شماره ٦٢٥: چشمم کنار دجله شد، جز ياد بغدادم مکن

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چشمم کنار دجله شد، جز ياد بغدادم مکن
چون اين هوس دارد دلم، از ديگرى يادم مکن
بر جان شيرينم ببخش، اى خسرو خوبان چين
آشفته بر کوه و کمر مانند فرهادم مکن
در جوشم از سوداى تو،آبى بزن بر آتشم
خاموشم از غوغاى تو، چون خاک بر بادم مکن
در سينه من مى نهد مهر تو بنياد، اى پرى
از کينه بنيادم مکن، بر سينه بيدادم مکن
افتادن اندر بند تو بهتر ز آزادى مرا
چندان که من باشم، بتا، زين بند آزادم مکن
گر سست گيرم عهد تو، از هجر خود داغم بنه
ور سخت گويم با غمت، از وصل خود شادم مکن
بازم زبان اوحدي، هر چند پندى مى دهد
گر گوش دارم سوى او، گوشى به فريادم مکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید