شماره ٦٤: بگذاشته ام، تا چه کند نرگس مستت؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بگذاشته ام، تا چه کند نرگس مستت؟
با يار پسنديده که پيمان نواستت
راى دو دلى کردن و آهنگ جدايى
گفتى که: ندارم من و مى بينم و هستت
پيوند تو افزون شو و بسيار بگفتند:
عهدش بشکن زود، که پيمان بشکستت
تا جان ندهم جاى جراحت ننمايد
تيرى که کنون بر دلم افتاد ز دستت
از دست برفتم من و بر دست نه اى تو
ديگر چه کنم، گر ندرم جامه ز دستت؟
بى ياد تو هرگز ننشينيم بر کس
هر چند بر خويش نديديم نشستت
بس دام که در راه تو آهو بره کردند
در دام نرفتى و کس از دام نرستت
گر بر سر ما تيغ زنى روى نپيچيم
آن سست وفا بود که از دام بجستت
اى اوحدي، از عشق نديدم که گشودى
تا سحر که بود اين که چنين ديده ببستت؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید