شماره ٥٨٦: مادر غم هجران تو، گر زانکه بميريم

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مادر غم هجران تو، گر زانکه بميريم
بر وصل تو يکروز ببينى که: اميريم
اى سرو، که اسباب جوانى همه دارى
با ما به جفا پنجه مينداز، که پيريم
گر تلخ شود کام دل ما چه تفاوت؟
کز ياد لب لعل تو در شکر و شيريم
از بهر فرستان اين قصه بر تو
پيوسته دوان در طلب پيک و دبيريم
در شهر طبيبيست که داند همه رنجى
او نيز ندانست که: مجروح چه تيريم؟
با روى تو اين سختى پيوند که ما راست
بعد از تو روا باشد، اگر دوست نگيريم
گو: قافله بيرون رو و همراه سفر کن
ما را سفر و عزم نباشد، که اسيريم
هر تلخ، که خواهى تو، بگو، تا بنيوشيم
هر زهر، که دارى تو، بده، تا بپذيريم
اين نامه پراگنده از آنست که بى تو
چون اوحدى امروز پراگنده ضميريم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید