شماره ٨٣٨: کاکل آن پسر ز پيشانى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کاکل آن پسر ز پيشانى
کرد ما را بدين پريشانى
حاصل ما ز زلف و عارض اوست
اشک چون خون و چشم چون خانى
شب اول چو روز دانستم
که کشد کار ما به ويرانى
اى به رخسار آفتاب دوم
وى به ديدار يوسف ثانى
در کمند توييم و مى بينى
مستمند توييم و مى دانى
عهد بستيم و نيستى راضى
دل بداديم و هم پشيمانى
گر نياييم ياد ما نکنى
ور بياييم رخ بگردانى
دل به دست تو بود، بشکستى
تن به حکم تو گشت و تو دانى
حالم از قاصدان نمى شنوى
نامم از نامه بر نمى خوانى
اوحدى را ز درد درمان کن
که بنالد ز درد و درمانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید