شماره ٢٠٧: چو دل شد زان او هرگز نميرد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چو دل شد زان او هرگز نميرد
چو خورد از خوان او هرگز نميرد
به سر مى گردم از عشقش، چو دانم
که سرگردان او هرگز نميرد
تن عاشق بميرد در جدايى
وليکن جان او هرگز نميرد
به دردش گر دلم زين پيش مى مرد
پس از درمان او هرگز نميرد
تنم را پر شود پيمانه عمر
ولى پيمان او هرگز نميرد
به زندان عزيزى در شد اين دل
که در زندان او هرگز نميرد
روان اوحدى را هست حکمى
که بى فرمان او هرگز نميرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید