شماره ٣٨٤: از باده در فصل خزان افتان و خيزان نيک تر

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از باده در فصل خزان افتان و خيزان نيک تر
ور يار دلدارى دهد خود چون بود زان نيک تر؟
شد باغ پرينگى دگر، هر برگى از رنگى دگر
در زيرش آونگى دگر از لعل و مرجان نيک تر
صرصر غبار انگيخته، در شاخسار آويخته
بر ما نثارى ريخته، از صد زرافشان نيک تر
شاخ رزان،در گشت رز، پوشيده رنگارنگ خز
هر گوشه شادروانى از تخت سليمان نيک تر
بر شاخساران سور بين، و آن سيبها چون نور بين
سيبى به چشم دور بين، از روى جانان نيک تر
فصلى چنين، مى خواه، مي، برکش نواى چنگ ونى
ور گم توانى کرد پي، گم کن، که پنهان نيک تر
بى اوحدى مستى مکن، با نيستان هستى مکن
چندين سبک دستى مکن، اى وصلت از جان نيک تر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید