شماره ٧١٧: نواى عشق بلبل را دلى بايد بلا ديده

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نواى عشق بلبل را دلى بايد بلا ديده
ز سوز و آه خود بسيار سرد و گرمها ديده
طريق جان گذارى را ز راه شوق واجسته
رموز عشق بازى را ز روى مهر واديده
دل خود را بچين زلف خوبان چگل بسته
سر خود را بزير پاى ترکان سرا ديده
ز خوبان ديده داغ هجر و ديگرشان دعا گفته
ز ترکان خورده تيغ جور و باز از خود جفا ديده
بخورده چشم خود را خون و جان را تازگى داده
بکشته نفس خود را زار و تن را در عزا ديده
چو خوبان پرده برگيرند، جان خود فداکرده
دگر چون رخ بپوشانند ترک خود روا ديده
چو عياران و سربازان ميان خاک و خون صدپى
سعادت را دعا گفته، سلامت را قفا ديده
ز پيش سير چشمان پرس سر اين حکايت را
که مشکل داند اين معنى فقيه هيچ ناديده
بسان اوحدى خوارى به راه عشق اين خوبان
زبونى جورکش خواهند و مسکينى بلا ديده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید