شماره ١٣٨: مگر پير سجاده حال نداشت؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مگر پير سجاده حال نداشت؟
کزين خلق و کثرت ملالى نداشت؟
ازين دام نام و ازين چاه جاه
به بالا نيامد، که بالى نداشت
به آخر بداند خداوند لاف
که: در سر بغير از خيالى نداشت
چه گويى که: صوفى نخوردست مي؟
که از بيم مردم مجالى نداشت
خوشا! وقت آزاده فارغى
که با کس جواب و سؤالى نداشت
شکم بنده حال دهن بستگان
چه داند؟ چو اين روزه سالى نداشت
ز درد جدايى چه نالد کسي؟
که با نازنينى وصالى نداشت
کمال خود آن کو ز صورت شناخت
بر اهل معنى کمالى نداشت
دلى يافت خط نجات از بلا
که بر چهره زين رنگ خالى نداشت
درين ملک مردى نشد پاى بند
که چون اوحدى ملک و مالى نداشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید