شماره ١٦٧: بيا، که ديدن رويت مبارکست صباح

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بيا، که ديدن رويت مبارکست صباح
بيا، که زنده به بوى تو مى شوند ارواح
تويي، که وصل تو هر درد را بود درمان
تويي، که نام تو هر بند را بود مفتاح
فروغ روى تو بر جان چنان تجلى کرد
که بر سواد شب تيره پرتو مصباح
به راستى که: نظيرت کجا به دست آرد؟
هزار سال گر افاق طى کند سياح
من از شريعت عشق تو دارم اين فتوى
که: مى پرستى و رندى و عاشقيست مباح
صلاح ما همه در گوشه خراباتست
چرا ملامت ما مى کنند اهل صلاح؟
سزد که: خار خورند از رخ تو گل رويان
که بلبليست ترا همچو اوحدى مداح



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید