شماره ٨٢٠: زهي! ناديده از خوبان کسى مثل تو در خيلى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زهي! ناديده از خوبان کسى مثل تو در خيلى
اگر روى ترا ديدى چو من مجنون شدى ليلى
ز هجرت چون فرو مانم جزين کارى نميدانم
که شب روز گردانم بواويلاه و واويلى
اگر چشمم چنين گريد ميان خاک کوى تو
ز اشک او همى ترسم که در شهر اوفتد سيلى
به اميد تو ميباشم من شوريد پسر، ليکن
کجا با آن چنان رتبت به درويشان کند ميلي؟
به قتلم وعدها دادى و کشتن بيمها، آرى
ز قتل چه من انديشي؟ که چون کشته اى خيلى
به لطفم پرسشى ميکن، که از جور تو دارم من
شبى تاريک چون مويي، نهارى تيره چون ليلى
گرفتم ز اوحدى يکروز جرمى در وجود آمد
ز احسان تو آن زيبد که بر جورش کشى ذيلى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید