شماره ٢٣٥: اگر گوش بر دشمنانت نباشد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اگر گوش بر دشمنانت نباشد
لب من دمى بى دهانت نباشد
ترا حسن و مالست و خوبي، وليکن
چه سودست ازين ها؟ چو آنت نباشد
نشينى تو با هر کسى وز کسى من
چو پرسم نشاني، نشانت نباشد
چه نخجير کندر کمندت نيفتد؟
چه ناچخ که اندر کمانت نباشد؟
نجويم طريقي، نپويم به راهى
که آمد شد کاروانت نباشد
سرى را، که پيوسته بر دوش دارم
نخواهم که بر آستانت نباشد
لب خود بنه بر لب من، که سهلست
اگر نام من بر زبانت نباشد
من از غصه صد پى دل خويشتن را
بسوزم، که از بهر جانت نباشد
اگر اوحدى را ز وصل رخ خود
بسودى رساني، زيانت نباشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید