شماره ٨٠١: تو از رنگى که بر گردى کجا همرنگ ما باشي؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تو از رنگى که بر گردى کجا همرنگ ما باشي؟
که ما را مى رسد رندى و بى باکى و قلاشى
بدين ريش تراشيده قلندر کى شوي؟ چون تو
جوالى موى در پوشى و مشتى پشم بتراشى
ازين صورت چه مى خواهي؟ دواى سيرت بد کن
که تقصيرى نکرد ايزد درين صورت به نقاشى
کجا شيرين شود کام تو از حلواى خرسندي؟
که مانند نمکدان در قفاى سفره آشى
ترا با ديگران جنگست و دشمن در بن خانه
به گرد نفس خود بر گرد، اگر در بند پرخاشى
گرت سرسبزيى بايد، درين صورت به صدق دل
به آب ديده بايد کرد سال و ماه فراشى
به درويشى و مسکينى چو دستت مى دهد چيزى
چرا در پاى درويشان و مسکينان نمى پاشي!
تو بر کن چشم معنى را و بنگر نيک، تا با خود
چه رخ پوشيدگان بينى ز هر سويى به جماشي؟
بسان اوحدى اين جا بنه در نيستى گردن
که کارى بر نمى آيد ز خود بينى و بواشى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید