شماره ٢٥: به خرابات بريد از در اين خانه مرا

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
به خرابات بريد از در اين خانه مرا
که دگر ياد شراب آمد و پيمانه مرا
دل ديوانه به زنجير نبستن عجبست
که به زنجير ببندد دل ديوانه مرا؟
مى بياريد و تنم را بنشانيد چو شمع
پيش آن شمع و بسوزيد چو ويرانه مرا
همچو گنجيست درين عالم ويران رخ او
ياد آن گنج دوانيد به ويرانه مرا
بر ميان از سر زلفش کمرى مى بستم
گر بدو دست رسيدى چو سرشانه مرا
هر که خواهد که به دامم کشد آسان آسان
گو: مپندار بجز خال لبش دانه مرا
سرم از شوق و دل از عشق چنين شيفته شد
تا که شد اوحدى شيفته هم خانه مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید