شماره ٧: چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو ديدم کمال صنع خدا را
چه بر خورند ز بالاى نازک تو؟ ندانم
جماعتى که تحمل نمى کنند بلا را
نه رسم ماست بريدن ز دوستان قديمى
دين ديار ندانم که رسم چيست شما را
مرا که روى تو بينم به جاه و مال چه حاجت؟
کسى که روى تو بيند به از خزينه دارا
شبى به روز بگيرم کمند زلفت و گويم:
بيار بوسه، که امروز نيست روز مدارا
جراحت دل عاشق دواپذير نباشد
چو درد دوست بيامد چه مى کنيم دوا را؟
صبور باش درين غصه، اوحدي، که صبوران
سخن ز خار برون آورند و سيم ز خارا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید