شماره ٤٨٠: چو بر سفينه دل نقش صورت تو نبشتم

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چو بر سفينه دل نقش صورت تو نبشتم
حکايت دگران سر به سر زياد بهشتم
اگر چه نام مرا دور کرده اى تو ز دفتر
به نام روى تو صد دفتر نياز نبشتم
ز شاخ وصل تو دستم نداد ميوه شيرين
مگر که دانه اين ميوه تلخ بود، که کشتم
اگر چه موى شکافى همى کنم ز معانى
به اعتماد تو يکسر پلاس بود،که رشتم
به خاک پاى تو کز دامن تو دست ندارم
و گر ز قالب پوسيده کوزه سازى و خشتم
اگر تو روى نخواهى نمود روز قيامت
به دوزخم بر ازين ره، که من نه مرد بهشتم
سرشک ديده چنان ريخت اوحدى ز فراقت
کز آب ديده او خاک ره به خون بسرشتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید