شماره ٨٥٧: آمد بهار، خيمه بزن بر کنار جوى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آمد بهار، خيمه بزن بر کنار جوى
بر دوست کن کنار وز دشمن کنار جوى
مى چار فصل عيش فزايد، به مى گراى
گل پنج روز بيش نپايد، به باغ پوى
بستان پر از بدايع صنعست، ليک هيچ
رنگيش نيست بيرخ يار بديع جوى
چون سنگ و روست آنکه نشد گرم دل به عشق
در عهد آن نگار مکن ياد سنگ و روى
خواهى که بى تکلف چشمش نظر کنى
از نقش صورت دگران لوح دل بشوى
اى باد، بوى زلف چو چوگان او بيار
تا سر به مژده در کف پايت نهم چو گوى
هر دم به شيوه دگرم صيد ميکنند
گاهى به قند آن لب و گاهى به بند موى
با قد آن صنم ز چمن، سرو گو: مبال
با روى آن پري، ز زمين لاله گو: مروى
اى اوحدي، تو خاک سر کوى دوست باش
باشد که دوست را گذر افتد به خاک کوى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید