شماره ٥٦١: فراق روى تو مى سوزدم جگر، چه کنم؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
فراق روى تو مى سوزدم جگر، چه کنم؟
ز کوى عافيت افتاده ام بدر، چه کنم؟
به دل کنند صبورى چو کار سخت شود
دلم نماند، ز هجر تو صبر بر چه کنم؟
مرا سريست به دست از جهان و آنرا نيز
براى پاى تو دارم، وگرنه سر چه کنم؟
دلى که بود، به زلف تو داده ام، ديرست
کنون ز هجر تو جان مى کنم، دگر چه کنم؟
ز چشم خلق، گرفتم، بپوشم آتش دل
مرا بگوى که: با آب چشم تر چه کنم؟
چو گويمت که: غم اوحدى بخور، گويي:
منال گو: ز غم ما و غم مخور، چه کنم؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید