شماره ٨٤٠: نسيم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نسيم صبح، کرم باشد آن چنان که تو دانى
گذر کنى ز بر من به نزد آنکه تو دانى
پيام من برساني، بدان صفت که تو گويى
سلام من برساني، بدان زبان که تودانى
چو راز با کمرش در ميان نهى بشگرفى
درافگنى سخن من بدان ميان که تو دانى
به گوشه اى کشى آن زلف را به رفق و بگويى
که: بازده دل ما را بدان نشان که تو دانى
خبر کنى لب او را که: اى ز راه ستيز
کنى دريغ دل اين شکسته آن که تو دانى
ز حال اوحدى ار پرسدت که چيست؟ بگويى
که: در غمت نفسى مى زند چنان که تو دانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید