شماره ٦٣٢: چشم دولت را اگر زين به نظر هستى به من

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چشم دولت را اگر زين به نظر هستى به من
آن فراق انديش روزى باز پيوستى به من
همچو ماهى صيد آن ماهم، که روزى بيست بار
زلف چون دامش در اندازد همى شستى به من
گر سر زلفش به دست من رسيدى گاه گاه
کى رسيدى محنت ايام را دستى به من؟
گفتمش روزى که: از وصل تو کى من برخورم؟
گفت: با چندين بلندى کى رسد پستى به من؟
گر مجالى بودى اندر خانه وصلش مرا
پرتوى از روزن مهرش فرو جستى به من
ورنه چشم مست او را زلف او يار آمدى
اين خرابى کى رسيدى از چنان مستى به من؟
اوحدى بى مهرش ار بودى زماني، کافرم
گر به مسمار وفاقش چرخ بر بستى بمن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید