شماره ٣٩٦: اى ساربان، که رنج کشيدى ز راه دور

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى ساربان، که رنج کشيدى ز راه دور
آمد شتر به منزل ليلي، مکن عبور
اينست خارها که ازو چيده ايم گل
وين جاى خيمها که درو ديده ايم حور
اين لحظه آتشست به جايى که بود آب
و امروز ماتمست به جايى که بود سور
آن شب چه شد؟ که بى رخ ليلى نبود حى
و آن روز کو؟ که موقف ديدار بود طور
خون جگر بريخت دل من به ياد دوست
اى چشم اشکبار، چرايى چنين صبور؟
زين پيش بود نفرتم از دور از زمان
دردم چنان گداخت که هستم ز خود نفور
جز دستبوس دوست نباشد مراد من
روزى که سر ز خاک بر آرم به نفخ صور
اى اوحدي، چو روى کنى در نماز تو
بى روى او مکن، که نمازيست بى حضور



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید