شماره ٤٨٧: مسلمانان، سلامت به، چو بتوانيد، من گفتم

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مسلمانان، سلامت به، چو بتوانيد، من گفتم
دل بيچارگان از خود مرنجانيد، من گفتم
به مال و جاه چندينى نبايد غره گرديدن
ز گرد اين و آن دامن بيفشانيد، من گفتم
درين بستان که دل بستيد اگرتان دسترس باشد
براى خود درختى نيک بنشانيد، من گفتم
بگردد حال ازين سامان و اين آيين که مى بينيد
شما هم حاليا بر خود بگردانيد، من گفتم
پى نام کسان رفتن به عيب، انصاف چون باشد؟
نخستين نامه خود را فرو خوانيد، من گفتم
دل درماندگان خستن خطا باشد، که هم در پى
شما نيز اين چنين يک روز درمانيد، من گفتم
حديث اوحدى اين بود و تدبيرى که ميدانست
تمامست اين قدر، باقى شما دانيد، من گفتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید