شماره ٢٠٣: هر کس که در محبت او دم برآورد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر کس که در محبت او دم برآورد
پاى دل از کمند بلاکم برآورد
خون جگر به حلق رسيدست وز هره نه
دل را، که پيش عارض او دم برآورد
دل در جهان به حلقه ربايى علم شود
گر سر در آن دو زلف چو پرچم بر آورد
گر دود زلف از آتش رويش جدا شود
آتش ز خلق و دود ز عالم بر آورد
جان و دل مرا، که به هم انس يافتند
هجرت، بسى نماند، که از هم برآورد
بعد از وفات بر سر خاکم چو بگذرد
خاک لحد ز گريه من غم برآورد
روزى که زد ز نقطه خالش دم اوحدى
گفتم که: سر به دايره نم بر آورد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید