شماره ٧٤٢: باز به تنها چنين عزم کجا کرده اي؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
باز به تنها چنين عزم کجا کرده اي؟
وعده وصل که بود اينکه وفا کرده اي؟
سخت به جوش اندري، تا چه هوس ميپزي؟
بس به هوس ميروي، تا چه هوا کرده اي؟
رفتى و ما همچنين بر سر يارى و مهر
گر چه تو يارى دگر بر سر ما کرده اى
ميل به ما ميکني، تا بخورى خون ما
خوردن خون سهل اگر ميل بما کرده اى
صيد که از دام تو گشت رها، ديگرش
زود بگيردى ولى خود چه رها کرده اي؟
چشم تو تيرى فگند، گفت: خطا شد دريغ!
تير تو در دل نشست، گو که: خطا کرده اى
کى سخنى گفته اى با دلم از زير لب؟
يا به مثل پرسشى از سر پا کرده اي؟
کرده زبان بارها با من مسکين گرو
پس دگرى را ز لب کام روا کرده اى
چون همه را داده اى خلعت وصل، اى پسر
پيرهن اوحدى از چه قبا کرده اي؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید