شماره ٨١٦: از چهره لاله سازى و از زلف سنبلى
از چهره لاله سازى و از زلف سنبلى
تا از خجالت تو نرويد دگر گلى
عاقل به آفتاب نکردى دگر نگاه
گر در رخ تو نيک بکردى تاملى
تو خوش نشسته فارغ و اصحاب شوق را
هر دم بخيزد از سر کوى تو غلغلى
روى ترا تکلف زلفى بکار نيست
اين بس که وقتها بترازيش کاکلى
در سيل خيز گريه نمى ماند چشم من
گر داشتى چو چشم تو زان ابروان پلى
آنرا که آرزوى گلستان وصل تست
از خار خار هجر بيايد تحملى
بر سر مکش که خوب ترين دستگاه تو
حسنست و کار تو نبود بى تزلزلى
دردا! که نقد و جنس من اندر سر تو رفت
ناديده از لب تو به نوعى تفضلى
اى گل، براى وصف تو در باغ روزگار
بهتر ز اوحدى نبود هيچ بلبلى
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده