شماره ٢١٢: زلف را تاب دام و خم برزد

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زلف را تاب دام و خم برزد
همه کار مرا بهم برزد
دفتر دوستان خود مى خواند
به سر نام من قلم برزد
صورت ماه را رقم بستر
آنکه اين چهره را رقم برزد
آتشى کندرين دل از غم اوست
به سر شعلهاى غم برزد
گلبن وصل او به طالع من
سر به سر غنچه ستم برزد
شد ز چشم ترم به خشم، چو ديد
لب خشک مرا، که نم برزد
آه کردم ز درد عشقش و گفت:
اوحدى را ببين، که دم برزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید