شماره ٥٣٤: سخن بگوى چو من در سخن نمى باشم

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سخن بگوى چو من در سخن نمى باشم
که در حضور تو با خويشتن نمى باشم
چو بوى پيرهنت بشنوم ز خود بروم
چنان که گويى در پيرهن نمى باشم
به وقت ديدنت ار در دعا کنم تقصير
ز من مگير، که آن لحظه من نمى باشم
مرا اگر چه بسى عيب هست، شکر کنم
که در وفا چو تو پيمان شکن نمى باشم
دلم به شکل دهان تو زان سبب تنگست
که هيچ بى سخن آن دهن نمى باشم
من از براى تو گشتم مقيم، تا دانى
که بر گزاف درين انجمن نمى باشم
به روز مردنم ار با جنازه خواهى بود
در انتظار حنوط و کفن نمى باشم
براى مصلحت ار گفتم: از تو سير شدم
از آن مرنج، که بر يک سخن نمى باشم
اگر تو قصد تن و جان اوحدى دارى
بيا، که زنده بدين جان و تن نمى باشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید