شماره ٣٥٠: در عشق اگر زبان تو با دل يکى شود

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
در عشق اگر زبان تو با دل يکى شود
راه ترا هزار و دو منزل يکى شود
زين آب و گل گذر کن و مشنو که: در وجود
آن کو گل آفريند با گل يکى شود
يک اصل حاصل آيد و آن اصل نام او
روزى که اصل و فرع مسايل يکى شود
جز در طريق عشق نديدم که: هيچ وقت
مقتول با ارادت قاتل يکى شود
آنکش گشاده شد نظرى بر جمال حق
مشنو که: با مزخرف باطل يکى شود
گر صد هزار نقش بدارى مقابلش
با او مگر حقيقت قابل يکى شود
راه ار برد به حلقه ابداعيان دلت
پست و بلند و خارج و داخل يکى شود
بسيار شد عجايب اين بحر و چون ز موج
کشتى بر آوريم به ساحل يکى شود
زين لا و لم به عالم توحيد راه تو
وقتى بري، که سامع و قايل يکى شود
تا در ميان حديث من و اوحدى بود
اين داورى دو باشد و مشکل يکى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید