شماره ١٢٦: اى مدعي، دلت گر ازين باده مست نيست

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى مدعي، دلت گر ازين باده مست نيست
در عيب ما مرو، که ترا حق به دست نيست
بگشاى دست و جان و دلت را به ياد دوست
ايثار کن روان، که درين راه پست نيست
با محتسب بگوى که: از قاضيان شهر
رو، عذر ما بخواه، که او نيز مست نيست
تا صوفيان به باده صافى رسيده اند
در خانقاه جز دو سه دردى پرست نيست
من عاشقم، مرا به ملامت خجل مکن
کز عشق، تا اجل نرسد، بازرست نيست
در مهر او چو ذره هوا گير شو بلند
کين ره به پاى سايه نشينان پست نيست
هر کس که نيست گشت به هستى رسيد زود
وآنکس که او گمان برد آنجا که هست نيست
يک ذره نيست در دل مجروح اوحدى
کز ضرب تير عشق برو صد شکست نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید