غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
برای دریافت روزانه فال حافظ روی دکمه زیر کلیک کرده و سپس در کانال یوتیوب غزلستان عضو شوید
مشاهده فال حافظ در یوتیوب
غزلیات وحشی بافقی
غزلستان
::
وحشی بافقی
شماره ١: آه ، تاکى ز سفر باز نيايى ، بازآ
شماره ٢: کشيده عشق در زنجير، جان ناشکيبا را
شماره ٣: راندى ز نظر، چشم بلا ديده ما را
شماره ٤: چند به دل فرو خورم اين تف سينه تاب را
شماره ٥: تازه شد آوازه خوبى ، گلستان ترا
شماره ٦: من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را
شماره ٧: طى زمان کن اى فلک ، مژده وصل يار را
شماره ٨: خيز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را
شماره ٩: نرخ بالا کن متاع غمزه غماز را
شماره ١٠: نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را
شماره ١١: بار فراق بستم و ، جز پاى خويش را
شماره ١٢: عزت مبردر کار دل اين لطف بيش از پيش را
شماره ١٣: منع مهر غير نتوان کرد يار خويش را
شماره ١٤: چيست قصد خون من آن ترک کافر کيش را
شماره ١٥: هست اميد قوتى بخت ضعيف حال را
شماره ١٦: بر سر نکشت درتب غم هيچکس مرا
شماره ١٧: بر قول مدعى مکش اى فتنه گر مرا
شماره ١٨: ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا
شماره ١٩: خانه پر بود از متاع صبر اين ديوانه را
شماره ٢٠: ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سينه را
شماره ٢١: کس نزد هرگز در غمخانه اهل وفا
شماره ٢٢: سد حيف از محبت بيش از قياس ما
شماره ٢٣: بسيار گرم پيش منه در هلاک ما
شماره ٢٤: از کاه ، کهربا بگريزد به بخت ما
شماره ٢٥: اى سرخ گشته از تو به خون روى زرد ما
شماره ٢٦: دلم را بود از آن پيمان گسل اميد ياريها
شماره ٢٧: پاک ساز از غير دل ، وز خود تهى شو چون حباب
شماره ٢٨: قصه مى خوردن شبها و گشت ماهتاب
شماره ٢٩: شد يار به اغيار دل آزار مصاحب
شماره ٣٠: گهى از مهر ياد عاشق شيدا کند يا رب
شماره ٣١: مژده وصل توام ساخته بيتاب امشب
شماره ٣٢: ز شبهاى دگر دارم تب غم بيشتر امشب
شماره ٣٣: کسى خود جان نبرد از شيوه چشم فسون سازت
شماره ٣٤: اين زمان يارب مه محمل نشين من کجاست
شماره ٣٥: ياد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست
شماره ٣٦: لطف پنهانى او در حق من بسيار است
شماره ٣٧: در ره پر خطر عشق بتان بيم سر است
شماره ٣٨: بازم از نو خم ابروى کسى در نظر است
شماره ٣٩: تا مقصد عشاق رهى دور و دراز است
شماره ٤٠: خوش است بزم ولى پر ز خائن راز است
شماره ٤١: عتاب اگر چه همان در مقام خونريز است
شماره ٤٢: طراز سبزه بر گلشن عذار خوش است
شماره ٤٣: خوار مى کن ، زار مى کش، منتت بر جان ماست
شماره ٤٤: امروز ناز عذر جفاهاى رفته خواست
شماره ٤٥: يار ما بى رحم يارى بوده است
شماره ٤٦: ابر است و اعتدال هواى خزانى است
شماره ٤٧: در دل همان محبت پيشينه باقى است
شماره ٤٨: ترک من تيغ به کف ، بر زده دامن برخاست
شماره ٤٩: به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست
شماره ٥٠: گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست
شماره ٥١: بهر دلم که درد کش و داغدار تست
شماره ٥٢: وداع جان و تنم استماع رفتن تست
شماره ٥٣: بگذشت دور يوسف و دوران حسن تست
شماره ٥٤: ابروى تو جنبيد و خدنگى ز کمان جست
شماره ٥٥: بگذران دانسته از ما گر ادايى سرزدست
شماره ٥٦: از نظر افتاده ياريم مدتها شدست
شماره ٥٧: هنوز عاشقى و دلرباييى نشدست
شماره ٥٨: بازم زبان شکر به جنبش درآمدست
شماره ٥٩: خوش صيد غافلى به سر تير آمدست
شماره ٦٠: ناتوان مورى به پابوس سليمان آمدست
شماره ٦١: از تو همين تواضع عامى مرا بس است
شماره ٦٢: آنکه بى ما ديد بزم عيش و در عشرت نشست
شماره ٦٣: خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اينست
شماره ٦٤: آنکس که مرا از نظر انداخته اينست
شماره ٦٥: اى مدعى از طعن تو ما را چه ملالست
شماره ٦٦: مشورت با غمزه چشمت را پى تسخير کيست
شماره ٦٧: يارب مه مسافر من همزبان کيست ؟
شماره ٦٨: بسته بر فتراک و مى پرسد که صياد تو کيست
شماره ٦٩: اى ديده ، دشتبان نگاهت به راه کيست
شماره ٧٠: تا قسمتم ز ميکده آرزوى کيست
شماره ٧١: مريض عشق اگر سد بود علاج يکيست
شماره ٧٢: اى همنفسان بودن وآسودن ما چيست
شماره ٧٣: همرهى با غير و از من احتراز از بهر چيست
شماره ٧٤: کوچنان يارى که داند قدر اهل درد چيست
شماره ٧٥: قدر اهل درد صاحب درد مى داند که چيست
شماره ٧٦: باز اين عتاب و شيوه عاشق گداز چيست
شماره ٧٧: زهر در چشم و چين بر ابرو چيست
شماره ٧٨: خنده ات برما و بر داغ دل درمانده چيست
شماره ٧٩: مست آمدى که موجب چندين ملال چيست
شماره ٨٠: وصلم ميسر است ولى بر مراد نيست
شماره ٨١: سوز تب فراق تو درمان پذير نيست
شماره ٨٢: کس به بزم دلبران از دور گردان پيش نيست
شماره ٨٣: دلتنگم و با هيچکسم ميل سخن نيست
شماره ٨٤: وقت برقع ز رخ کشيدن نيست
شماره ٨٥: جز غير کسى همره آن عربده جو نيست
شماره ٨٦: يک التفات ز فرماندهان نازم نيست
شماره ٨٧: چه لطفها که در اين شيوه نهانى نيست
شماره ٨٨: طاير بستان پرستم ليکنم پر باز نيست
شماره ٨٩: تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نيست
شماره ٩٠: عاشق يکرنگ را يار وفادار هست
شماره ٩١: پر گشت دل از راز نهانى که مرا هست
شماره ٩٢: مى نمايد چند روزى شد که آزاريت هست
شماره ٩٣: بردرى ز آمد شد بسيار آزاريم هست
شماره ٩٤: قرعه دولت زدم ، يارى و اقبال هست
شماره ٩٥: مى توانم بود بى تو ، تاب تنهاييم هست
شماره ٩٦: شکفتگيش چو هر روز نيست حالى هست
شماره ٩٧: تو جفاکن که از اينسوى وفادارى هست
شماره ٩٨: اسير جلوه هر حسن عشقبازى هست
شماره ٩٩: از عرض نيازم چه بلا بى خبرش داشت
شماره ١٠٠: از پى بهبود درد ما دوا سودى نداشت
شماره ١٠١: رسيد و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت
شماره ١٠٢: ز پيش ديده تا جانان من رفت
شماره ١٠٣: به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت
شماره ١٠٤: گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت
شماره ١٠٥: ناز برگيرد کمان در وقت ترکش بستنت
شماره ١٠٦: گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت
شماره ١٠٧: تو منکرى وليک ، به من مهربانيت
شماره ١٠٨: نويد آشنايى مى دهد چشم سخنگويت
شماره ١٠٩: هرگزم يارب از آن ديدار مهجورى مباد
شماره ١١٠: هجران رفيق بخت زبون کسى مباد
شماره ١١١: تا ابد دولت نواب ولى سلطان باد
شماره ١١٢: خوش نيست هرزمان زدن از جور يار داد
شماره ١١٣: عياذباله از روزى که عشقم در جنون آرد
شماره ١١٤: باده کو تا خرد اين دعوى بيجا ببرد
شماره ١١٥: غمزه او حشر فتنه به هر جا ببرد
شماره ١١٦: شام هجران تو تشريف به هر جا ببرد
شماره ١١٧: خواهم آن عشق که هستى ز سرما ببرد
شماره ١١٨: دلم امروز از آن لب هر زمان شکرى دگر دارد
شماره ١١٩: به زير لب حديق تلخ ، کان بيدادگر دارد
شماره ١٢٠: به تنگ آمد دلم ، يک خنجر کارى طمع دارد
شماره ١٢١: چشم او قصد عقل و دين دارد
شماره ١٢٢: جانان نظرى کو ز وفا داشت ندارد
شماره ١٢٣: کار خوبى نه بگفت دگران بايد کرد
شماره ١٢٤: خوش آن نياز که رفع حيا تواند کرد
شماره ١٢٥: کى ديدمش که قصد دل زار من نکرد
شماره ١٢٦: چه گويمت که چه با جانم اشتياق نکرد
شماره ١٢٧: دگر آن شبست امشب که ز پى سحر ندارد
شماره ١٢٨: تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد
شماره ١٢٩: هر چند ناز کردى ، نيازم زياده شد
شماره ١٣٠: هلاکم ساز گر بر خاطرت بارى ز من باشد
شماره ١٣١: مهرم ز حرمان شد فزون شوقى ز حسرت کم نشد
شماره ١٣٢: ملول از زهد خويشم ساکن ميخانه خواهم شد
شماره ١٣٣: اينست کزو رخنه به کاشانه من شد
شماره ١٣٤: خوش آن کو غنچه سان با گلعذارى همنشين باشد
شماره ١٣٥: گل چيست اگر دل ز غم آزاد نباشد
شماره ١٣٦: به راز عشق زبان در ميان نمى باشد
شماره ١٣٧: دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود
شماره ١٣٨: امروز ناز را به نيازم نظر نبود
شماره ١٣٩: چو شمع شب همه شب سوز و گريه زانم بود
شماره ١٤٠: ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبود
شماره ١٤١: مرغ ما دوش سراينده بستانى بود
شماره ١٤٢: آنچه کردى ، آنچه گفتى غايت مطلوب بود
شماره ١٤٣: بود آن وقتى که دشنام تو خاطر خواه بود
شماره ١٤٤: آن مستى تو دوش ز پيمانه که بود
شماره ١٤٥: دوش در کويى عجب بى لطفيى در کار بود
شماره ١٤٦: با غير دوش اينهمه گرديدنش چه بود
شماره ١٤٧: چون تو مستغنى ز دل بودى دل آرايى چه بود
شماره ١٤٨: چندين عنايت از پى چندين جفا چه بود
شماره ١٤٩: دوش از عربده يک مرتبه باز آمده بود
شماره ١٥٠: زان عهد ياد باد که از ما به کين نبود
شماره ١٥١: هر دلى کز عشق جان شعله اندوزش نبود
شماره ١٥٢: يک ره سؤال کن گنه بى گناه خود
شماره ١٥٣: مرا وصلى نمى بايد من و هجر و ملال خود
شماره ١٥٤: نيازى کز هوس خيزد کدامش آبرو باشد
شماره ١٥٥: ترسم در اين دلهاى شب از سينه آهى سرزند
شماره ١٥٦: بتان که اهل تعلق به قيد شان بندند
شماره ١٥٧: لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشايد
شماره ١٥٨: خرم دل آن کس که ز بستان تو آيد
شماره ١٥٩: نزديک ما سگان درت جا نمى کنند
شماره ١٦٠: گر ديده به دريوزه ديدار نيايد
شماره ١٦١: گر چه مى دانم که مى رنجى و مشکل مى شود
شماره ١٦٢: شهر، بيم است کزين حسن پرآشوب شود
شماره ١٦٣: شکل مستانه و انکار شرابش نگريد
شماره ١٦٤: اين دل که دوستى به تو خون خواره مى کند
شماره ١٦٥: گر ريخت پر عقابى ، فر هما بماند
شماره ١٦٦: المنة لله که شب هجر سر آمد
شماره ١٦٧: يار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد
شماره ١٦٨: آنکس که دامن از پى کين تو بر زند
شماره ١٦٩: بازم غم بيهوده به همخانگى آمد
شماره ١٧٠: ملک دل را سپه ناز به يغما آمد
شماره ١٧١: اغيار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کند
شماره ١٧٢: خوش آن روزى که زنجير جنون بر پاى من باشد
شماره ١٧٣: در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد
شماره ١٧٤: نشانم پيش تيرش کاش تيرش بر نشان آيد
شماره ١٧٥: هم مگر فيض توام نطق و بيانى بدهد
شماره ١٧٦: غم هجوم آورده مى دانم که زارم مى کشد
شماره ١٧٧: کجا در بزم او جاى چو من ديوانه اى باشد
شماره ١٧٨: باغ ترا نظارگيانى که ديده اند
شماره ١٧٩: عشق گو بى عزتم کن ، عشق و خوارى گفته اند
شماره ١٨٠: پى وصلش نخواهم زود يارى در ميان افتد
شماره ١٨١: کسى کز رشک من محروم از آن پيمان شکن گريد
شماره ١٨٢: کارى نشد از پيش و ز کف نقد بقا شد
شماره ١٨٣: پى خدنگ جگر گون به خون مردم کرد
شماره ١٨٤: غلام عشق حاشا کز جفاى يار بگريزد
شماره ١٨٥: در آن ديار که هجران بود حيات نباشد
شماره ١٨٦: هيچکس چشم به سوى من بيمار نکرد
شماره ١٨٧: آيينه جمال ترا آن صفا نماند
شماره ١٨٨: هرکه يار ماست ميل کشتن ما مى کند
شماره ١٨٩: ما را به سوى خود خم موى تو مى کشد
شماره ١٩٠: دوش اندک شکوه اى از يار مى بايست کرد
شماره ١٩١: سرخيى کان ز نى تير تو پيدا باشد
شماره ١٩٢: مى کشم زان تند خو گر صد تغافل مى کند
شماره ١٩٣: هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد
شماره ١٩٤: آنکه هرگز ياد مشتاقان به مکتوبى نکرد
شماره ١٩٥: دلى کز عشق گردد گرم، افسردن نمى داند
شماره ١٩٦: کسى از دور تا کى چين ابروى کسى بيند
شماره ١٩٧: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآيد
شماره ١٩٨: شوقم گرفت و از در عقلم برون کشيد
شماره ١٩٩: ز کار بسته ما عقده حرمان که بگشايد
شماره ٢٠٠: سد حشر جان ز پى يکه سوارى رسيد
شماره ٢٠١: مگر من بلبلم کز گفتگوى گل زبان بندد
شماره ٢٠٢: چرا خود را کسى در دام سد بى نسبت اندازد
شماره ٢٠٣: در راسته ناز فروشان که بتانند
شماره ٢٠٤: ما را دو روزه دورى ديدار مى کشد
شماره ٢٠٥: خونخواره راهى مى روم تا خود به پايان کى رسد
شماره ٢٠٦: عشق کو تا شحنه حسرت به زندانم کشد
شماره ٢٠٧: درون دل به غير از يار و فکر يار کى گنجد
شماره ٢٠٨: دلم خود را به نيش غمزه اى افکار مى خواهد
شماره ٢٠٩: جنونى داشتم زين پيش بازم آن جنون آمد
شماره ٢١٠: آه شراره بارم کان از درون برآمد
شماره ٢١١: کى اهل دل به کام خود از دوستان برند
شماره ٢١٢: ز عشق من به تو اغيار بدگمان شده اند
شماره ٢١٣: ياران خداى را به سوى او گذر کنيد
شماره ٢١٤: سرت از غرور خوبى به کسى فرو نيايد
شماره ٢١٥: روزها شد تا کسم پيرامن اين در نديد
شماره ٢١٦: تو خون به کاسه من کن که غيرتاب ندارد
شماره ٢١٧: به لب بگوى که آن خنده نهان نکند
شماره ٢١٨: چرا ستمگر من با کسى جفا نکند
شماره ٢١٩: پرسيدن حال دل ريشم بگذاريد
شماره ٢٢٠: آيين دستگيرى ز اهل جهان نيايد
شماره ٢٢١: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآيد
شماره ٢٢٢: روم به جاى دگر ، دل دهم به يار دگر
شماره ٢٢٣: دل و طبع خويش را گو که شوند نرم خوتر
شماره ٢٢٤: آخر اى مغرور گاهى زير پاى خود نگر
شماره ٢٢٥: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار
شماره ٢٢٦: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
شماره ٢٢٧: عزلت ما شده سر تاسر دنيا مشهور
شماره ٢٢٨: شده ام سگ غزالى که نگشته رام هرگز
شماره ٢٢٩: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز
شماره ٢٣٠: دوش پر عربده اى بود و نه آنست امروز
شماره ٢٣١: اى دل بى جرم زنداني، تو در بندى هنوز
شماره ٢٣٢: وه که دامن مى کشد آن سرو ناز از من هنوز
شماره ٢٣٣: گر چه دورى مى کنم بى صبر و آرامم هنوز
شماره ٢٣٤: هست از رويت مرا سد گونه حيرانى هنوز
شماره ٢٣٥: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس
شماره ٢٣٦: مغرور کسى به که درت جا نکند کس
شماره ٢٣٧: اى دل به بند دورى او جاودانه باش
شماره ٢٣٨: عشق مى فرمايدم مستغنى از ديدار باش
شماره ٢٣٩: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور باش
شماره ٢٤٠: ترک ما کردى برو همصحبت اغيار باش
شماره ٢٤١: روزى اين بيگانگى بيرون کند از خوى خويش
شماره ٢٤٢: کرديم نامزد به تو نابود و بود خويش
شماره ٢٤٣: در مانده ام به درد دل بى علاج خويش
شماره ٢٤٤: بند ديگر دارم از عشقت به هر پيوند خويش
شماره ٢٤٥: ما در مقام صبر فشرديم گام خويش
شماره ٢٤٦: تو و هر روز و بزم عشرت خويش
شماره ٢٤٧: ريخت خونم را و برد از پيش آن بيداد کيش
شماره ٢٤٨: الاهى از ميان ناپسندان بر کران دارش
شماره ٢٤٩: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
شماره ٢٥٠: کوهکن بر ياد شيرين و لب جان پرورش
شماره ٢٥١: با جوانى چند در عين وفا مى بينمش
شماره ٢٥٢: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش
شماره ٢٥٣: بر ميان دامن زدن بينند و چابک رفتنش
شماره ٢٥٤: نيستم يک دم ز درد و محنت هجران خلاص
شماره ٢٥٥: تکيه کردم بر وفاى او غلط کردم ، غلط
شماره ٢٥٦: بى رخ جان پرور جانان مرا از جان چه حظ
شماره ٢٥٧: قيمت اهل وفا يار ندانست دريغ
شماره ٢٥٨: به سوداى تو مشغولم ز غوغاى جهان فارغ
شماره ٢٥٩: شمع بزم غير شد با روى آتشناک، حيف
شماره ٢٦٠: مستغنى است از همه عالم گداى عشق
شماره ٢٦١: مده از خنده فريب و مزن از غمزه خدنگ
شماره ٢٦٢: تو زمن پرس قدر روز وصال
شماره ٢٦٣: کى تبسم دور از آن شيرين تکلم مى کنم
شماره ٢٦٤: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم
شماره ٢٦٥: تا چند به غمخانه حسرت بنشينم
شماره ٢٦٦: برزن اى دل دامن کوشش که کارى کرده ام
شماره ٢٦٧: هر خون که تو دادى چو مى ناب کشيديم
شماره ٢٦٨: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام
شماره ٢٦٩: ما چون ز درى پاى کشيديم کشيديم
شماره ٢٧٠: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده ايم
شماره ٢٧١: من اين کوشش که در تسخير آن خودکام مى کردم
شماره ٢٧٢: نيستيم از دوريت با داغ حرمان نيستيم
شماره ٢٧٣: به آنکه بر سرلطفى مکش ز منت خويشم
شماره ٢٧٤: شد وقت آن ديگر که من ترک شکيبايى کنم
شماره ٢٧٥: اين بس که تماشايى بستان تو باشم
شماره ٢٧٦: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم
شماره ٢٧٧: دو هفته رفت که ننواختى به نيم نگاهم
شماره ٢٧٨: مبادا يارب آن روزى که من از چشم يار افتم
شماره ٢٧٩: آمدم از سرنو بر سر پيوند قديم
شماره ٢٨٠: مى توانم که لب از آب خضر تر نکنم
شماره ٢٨١: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتيم
شماره ٢٨٢: ما چو پيمان با کسى بستيم ديگر نشکنيم
شماره ٢٨٣: مصلحت ديده چنين صبر که سويش نروم
شماره ٢٨٤: نفروخته خود را ز غمت باز خريديم
شماره ٢٨٥: چو خواهم کز ره شوقش دمى بر گرد سر گردم
شماره ٢٨٦: در آغاز محبت گر وفا کردى چه مى کردم
شماره ٢٨٧: دارد که چون تو پادشهى بنده ات شوم
شماره ٢٨٨: ز کوى آن پرى ديوانه رفتم
شماره ٢٨٩: خوشست آن مه به اغيار آزمودم
شماره ٢٩٠: از آن تر شد به خون ديده دامانى که دارم
شماره ٢٩١: انجام حسن او شد پايان عشق من هم
شماره ٢٩٢: دور از چمن وصل يکى مرغ اسيرم
شماره ٢٩٣: از تندى خوى تو گهى ياد نکردم
شماره ٢٩٤: ز کمال ناتوانى به لب آمدست جانم
شماره ٢٩٥: همخواب رقيبانى و من تاب ندارم
شماره ٢٩٦: منفعل گشت بسى دوش چو مستش ديدم
شماره ٢٩٧: چون طفل اشک پرده در راز نيستم
شماره ٢٩٨: در آن مجلس که او را همدم اغيار مى ديدم
شماره ٢٩٩: دلى و طاقت سد آه آتشين دارم
شماره ٣٠٠: در راه عشق با دل شيدا فتاده ايم
شماره ٣٠١: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم
شماره ٣٠٢: جان رفت و ما به آرزوى دل نمى رسيم
شماره ٣٠٣: برو که با دل پر درد و روى زرد بيايم
شماره ٣٠٤: مدتى شد کز گلستانى جدا افتاده ام
شماره ٣٠٥: صبرم نماند و نيست دگر تاب فرقتم
شماره ٣٠٦: کى بود کز تو جان فکارى نداشتم
شماره ٣٠٧: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم
شماره ٣٠٨: چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
شماره ٣٠٩: ديريست که رندانه شرابى نکشيديم
شماره ٣١٠: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده ايم
شماره ٣١١: من که چون شمع از تف دل جانگدازى مى کنم
شماره ٣١٢: گو جان ستان از من که من تن در بلاى او دهم
شماره ٣١٣: سد دشنه بر دل مى خورم و ز خويش پنهان مى کنم
شماره ٣١٤: آورده اقبالم دگر تا سجده اين در کنم
شماره ٣١٥: کارى مکن که رخصت آه سحر دهم
شماره ٣١٦: ما اجنبى ز قاعده کار عالميم
شماره ٣١٧: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذرى ز کين هم
شماره ٣١٨: دل پر حسرت از کوى تو برگرديدم و رفتم
شماره ٣١٩: يک همدم و همنفس ندارم
شماره ٣٢٠: چو ديدم خوار خود را از در آن بيوفا رفتم
شماره ٣٢١: در بزم وصل اگر چه همين در ميان منم
شماره ٣٢٢: به دل ديرين بنايى بود کندم
شماره ٣٢٣: به استغنات ميرم سرو استغنا بلند من
شماره ٣٢٤: آمد آمد حسن در رخش غرور انگيختن
شماره ٣٢٥: هست هنوز ماه من چشم و چراغ ديگران
شماره ٣٢٦: من اگر اين بار رفتم ، رفتم آزارم مکن
شماره ٣٢٧: اى قامت تو جلوه ده شيوه هاى حسن
شماره ٣٢٨: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن
شماره ٣٢٩: رشک مى بردند شهرى بر من و احوال من
شماره ٣٣٠: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
شماره ٣٣١: اينچنين گر جانب اغيار خواهى داشتن
شماره ٣٣٢: شد صرف عمرم در وفا بيداد جانان همچنان
شماره ٣٣٣: تغافلها زد اما شد نگاهى عذر خواه من
شماره ٣٣٤: چه کم مى گردد از حشمت بلاگردان نازم کن
شماره ٣٣٥: پيش تو بسى از همه کس خوارترم من
شماره ٣٣٦: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان
شماره ٣٣٧: اى اجل از قيد زندان غمم آزاد کن
شماره ٣٣٨: نوبهار آمد ولى بى دوستان در بوستان
شماره ٣٣٩: فراغت بايدت جا در سر کوى قناعت کن
شماره ٣٤٠: ما را ميازار اينهمه چندين جفا بر ما مکن
شماره ٣٤١: زينسان که تند مى گذرد خوشخرام من
شماره ٣٤٢: به دست آور بتى جان بخش و عيش جاودانى کن
شماره ٣٤٣: گهى از بزم بر مى خيز و طرف بام جا مى کن
شماره ٣٤٤: مى يابم از خود حسرتى باز از فراق کيست اين
شماره ٣٤٥: ز کويت رخت بربستم نگاهى زاد راهم کن
شماره ٣٤٦: اى که دل بردى ز دلدار من آزارش مکن
شماره ٣٤٧: تو پاک دامن نوگلى من بلبل نالان تو
شماره ٣٤٨: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه شو
شماره ٣٤٩: آمده نو به شحنگى در دلم آرزوى تو
شماره ٣٥٠: يک بار نباشد که نيازرده ام از تو
شماره ٣٥١: ترسم جنون غالب شود طغيان کند سوداى تو
شماره ٣٥٢: گر چه کردم ذوقها از آشناييهاى او
شماره ٣٥٣: ميان مردمانم خوار کردى عزت من کو
شماره ٣٥٤: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانى کو
شماره ٣٥٥: شد بى حساب کشور جانها خراب از او
شماره ٣٥٦: سد خانه دين سوخت به هر رهگذر از تو
شماره ٣٥٧: مى روم نزديک و حال خويش مى گويم به او
شماره ٣٥٨: منفعل دل خودم چند کشد جفاى تو
شماره ٣٥٩: آتشى خواهم دل افسرده را بريان در او
شماره ٣٦٠: با مدعى به صلح بدل گشت جنگ تو
شماره ٣٦١: تند سويم به غضب ديد که برخيز و برو
شماره ٣٦٢: خوشا در پاى او مردن خدايا بخت آنم ده
شماره ٣٦٣: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پياله
شماره ٣٦٤: هجر خدايا بس است زود وصالى بده
شماره ٣٦٥: صاف طرب آماده کن ترتيب عشرتخانه ده
شماره ٣٦٦: لاله اش از سيليت نيلوفرى شد آه آه
شماره ٣٦٧: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مانده
شماره ٣٦٨: ناوکت بر سينه اين ناتوان آمد همه
شماره ٣٦٩: بر آن سرم که نياسايم از مشقت راه
شماره ٣٧٠: در اين فکرم که خواهى ماند با من مهربان يا نه
شماره ٣٧١: قلب سپه ماست به يک حمله شکسته
شماره ٣٧٢: آخر اى بيگانه خو ناآشنايى اينهمه
شماره ٣٧٣: سوى بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده اى
شماره ٣٧٤: شوقيست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کرده اى
شماره ٣٧٥: خواهد دگر به دامگهى بال بسته اى
شماره ٣٧٦: مردمى فرموده جا در چشم گريان کرده اى
شماره ٣٧٧: سبوى باده اى گويا به هر پيمانه اى خوردى
شماره ٣٧٨: من اندوهگين را قصد جان کردى ، نکو کردى
شماره ٣٧٩: چه فروشدى به کلفت چه شدت چه حال دارى
شماره ٣٨٠: جايى روم که جنس وفا را خرد کسى
شماره ٣٨١: چه شود گرم نوازى به عنايت خطابى
شماره ٣٨٢: چون کوه غم تاب آورد جسمى بدين فرسودگى
شماره ٣٨٣: گر طى کنم طريق ادب را چه مى کنى
شماره ٣٨٤: چه خوش بودى دلا گر روى او هرگز نمى ديدى
شماره ٣٨٥: چه ديدى اى که هرگز بد نبينى
شماره ٣٨٦: آتشى در جان ما افروختى
شماره ٣٨٧: من و از دور تماشاى گلستان کسى
شماره ٣٨٨: اى از گل عذرات هر مرغ را نوايى
شماره ٣٨٩: مرا زد راه عشق خردسالى
شماره ٣٩٠: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانى
شماره ٣٩١: کردم از سجده راه تو جبين آرايى
شماره ٣٩٢: چو پيش نقش شيرين کوهکن عرض بلا کردى
شماره ٣٩٣: اى جوان ترک وش مير کدامين لشکرى
شماره ٣٩٤: از براى خاطر اغيار خوارم مى کنى
شماره ٣٩٥: بکش زارم چه دايم حرف از آزار مى گويى
شماره ٣٩٦: اى آنکه عرض حال من زار کرده اى
شماره ٣٩٧: اى مرغ سحر حسرت بستان که دارى