شماره ٨١: سوز تب فراق تو درمان پذير نيست

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سوز تب فراق تو درمان پذير نيست
تا زنده ام چو شمع ازينم گزير نيست
هر درد را که مى نگرى هست چاره اى
درد محبت است که درمان پذير نيست
هيچ از دل رميده ما کس نشان نداد
پيدا نشد عجب که به دامى اسير نيست
بر من کمان مکش، که از آن غمزه ام هلاک
بازو مساز رنجه که حاجت به تير نيست
رفتى و از فراق تو از پا درآمدم
باز آ که جز تو هيچکسم دستگير نيست
سهلست اگر گهى گذرد در ضمير تو
وحشى که جز تو هيچکسش در ضمير نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید