شماره ٢١٦: تو خون به کاسه من کن که غيرتاب ندارد

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تو خون به کاسه من کن که غيرتاب ندارد
تنک شراب ستم ظرف اين شراب ندارد
چه ديده اى و درين چيست مصلحت که نگاهت
تمام خشم شد و رخصت عتاب ندارد
تو زود رنج تغافل پرست ، وه چه بلندى
چه گفته ام که سلامم دگر جواب ندارد
به خشکسال وفا رستى اى گياه محبت
بريز برگ که ابر اميد آب ندارد
دل بلاکش وحشى که خو به داغ تو کرده
اگر به آتش دوزخ رود عذاب ندارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید