نرخ بالا کن متاع غمزه غماز را
شيوه را بشناس قيمت، قدر مشکن ناز را
پيش تو من کم ز اغيارم و گرنه فرق هست
مردم بى امتياز و عاشق ممتاز را
صيد بندانت مبادا طعن نادانى زنند
به هر صيد پشه بند از پاى بگشا باز را
انگبين دام مگس کردن ز شيرين پيشه ايست
برگذر ، نه دام مرغ آسمان پرواز را
حيف از بازو نيايد، دست بر سيمرغ بند
تير بر گنجشگ مشکن چشم تير انداز را
بر ده ويران چه تازي، کشورى تسخير کن
شوکت شاهى مبر حسنى به اين اعزاز را
مهر بر لب باش وحشى اين چه دل پردازى است
بيش از اين رخصت مده طبع سخن پرداز را