دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم
در هم شکست بند و در بند خانه هم
برخاست باد شرطه و زورق درست ماند
از موج خيز رستم و ديدم کرانه هم
آن مرغ جغد شيوه که سوى تو مى پريد
بال و پرش بسوختم و آشيانه هم
گر ديگر از پى تو دوم داد من بده
مهميز کن سمند و بزن تازيانه هم
وحشى چرا به ننگ نميرى که پيش او
از غير کمترى ، ز سگ آستانه هم